افسانهی اَلمار یا دیو هفت دژ
$11.00در زمان قدیم پادشاهی بود در کشور مهروسان، نامش مهرآیین؛ او پادشاه بزرگی بود که از جالندر تا طبس و از آمو تا دریای هندوان فرمانش اجرا میشد.
باری، مهرآیین بهمرور به قلمرو خویش، غرض سرکشی از رعایا و شکار سفر میکرد. روزی هنگام شکار، آهویی از کنار او رَست و راه فرار در پیش گرفت. شاه در پی او تاخت. آهو راههای صعب کوهی را گزید که اسب را رفتن در آن راه دشوار چه، که ناممکن بود. هنگامی که شاه جلو اسب گردانید تا به مُعَسکر برگردد، نگاهش به جویبار باریکی افتاد که آب کم و زلالی در آن روان بود. شاه از اسب فرود آمد تا مقداری آب بنوشد. وقتی آب را برداشت، در کف دست خود دانهی درشت سرخرنگ و فروزانی یافت. در چگونگی آن آب و آن دانهی درشت به فکر افتاد؛ تشنگی را فراموش و سرش را بالا کرد و به جانبی نگریست که جویبار از آن میآمد. منشأ آن را ندید. برخاست و کنار جویبار را گرفت و به سمت آمدِ آن به راه افتاد. دوری نرفته بود که برجهای قلعهای نمایان شد. خود را به دیوار قلعه رسانید؛ آنجا که جویبار با آن دانهی درخشنده از قلعه بیرون میآمد؛ اما راهی برای ورود به قلعه ندید. طول دیوار ـ را که بسیار دراز بود، پیمود تا مگر راهی پیدا کند؛ اما چیزی نیافت. کنار دیوار دیگر و از آنجا به دیوار دیگر، خلاصه یک ساعت گذشت تا هر چهار دیوار را رصد کرد. در دیوار غربی قلعه، دروازهای دید آهنین و بسیار بزرگ. کوشید آن را باز کند، اما ممکن نبود؛ دروازه مستحکمتر از دیوارها بود…
7 دیدگاه برای دوبیتیهای مردمیِ غور
محمد نعیم شریفی –
کاری خیلی ارزشمند است!
فرهنگ و ادبیات غور مدیون زحمات استاد ساقی است.
سپاس از کتاب کابل بابت بازچاپ و نشر این اثر ارزشمند.
زیرک –
کار تان عالیست
گلرحمان فراز –
کار عالی صورت گرفته. به دوستان توصیه میکنم بخرند و از دو بیتیهای مردمی غور لذت ببرند.
Mohammad rasul –
کار عالی است به عنوان خاطرها باقی میماند
محمد خان ” ناجی “ –
عالی !
این کتاب خیلی با ارزش و حیاتی است ، تشکر از شما و جناب ساقی صاحب .
حبیبالله سرود –
بسیار عالی.
این کتاب سخت نیاز به چاپ مجدد داشت. تشکر از شما و همه دستاندرکاران شما. امید که بشود به افغانستان هم قابل دسترس گردد.
محمد تمیم فیضی –
جناب ساقی صاحب درود بشما..
جای دارد از تلاش ها و زحمات تان در راستای فعالیت های فرهنگی و ارزشهای زبان پارسی و تاریخ کهن غور اظهار سپاس و قدردانی نمایم.