• 0 Items - $0.00
    • کتابی در سبد خرید شما نیست.

نفس گرم غزل

$10.00

آغاز کردم‌‌ راه را با اشک‌ پیمودم
از صبح تا بیگاه را با اشک پیمودم
می‌خواستم جایی بیابم در کنار تان
از خانه‌ام تا ماه را با اشک پیمودم
می‌شد کنار دوستان خندید من اما
این فرصت کوتاه را با اشک پیمودم
بین من و یوسف تفاوت نی‌ست! چون من هم
آزردگیِ چاه را با اشک پیمودم
گفتند در دور و بر دفتر شدی پیدا
سرتاسر بنگاه را با اشک پیمودم
از گریه افتاده، شبیه مرده‌ها گشته
شب تا سحر که آه را با اشک پیمودم

ما بچه های قبیله

$8.00

پدر بر من نامی نهاد: داوود
مادر صدایم زد: داوود
معلم ندا در داد: داوود
و من جواب دادم: حاضر

غربی‌ها صدا زدند: آسیایی، جهان‌سومی
لبخندی زدند: رو به رشد
ایرانی‌ها فریاد زدند: آهای افغانی
افغان‌ها خطابم کردند: تاجیک
گفتم: من داوودم
غربی‌ها گفتند: انتحاری، واپس‌گرا
ایرانی‌ها گفتند: اتباع، بی‌فرهنگ
افغان‌ها گفتند: جاسوس
فریاد زدم من از انتحاری نفرت دارم
غربی‌ها گفتند: بن‌لادن را می‌شناسی!
گفتم: همسایه من هم‌فرهنگ توأم
ایرانی‌ها گفتند: بیل و کلنگت را دیده‌ایم!
فریاد زدم: هم‌وطن من جاسوس نیستم
گفتند: ثابت کن!
گفتم: چگونه؟
گفتند: بگو پوهنتون!

رستاخیز بازماندگان

$25.00

نوروز صبح زود به آبشار رسید. آخرین باری که او این‎جا آمده بود، پنج سال پیش بود. این روزها که در آستانه‌ی هژده‌سالگی ایستاده بود، نتنها بار مسئولیت قریه‏اش را بر دوش می‏کشید که برای یافتن چه‎باید‎کردهایش نیز می‎اندیشید. با آن‌که نگران وضعیت کنونی بود، اما با امیدواری به آینده می‎نگریست.
نوروز که شیفته‌ی بلندی‎ها بود، به این می‌اندیشید که به بلندایی صعود کند که پای کسی نرسیده باشد. شاید نمی‌دانست که آرزوها همیشه برآورده‌شدنی نیست. آبشاری که او امروز به دیدنش آمده بود، حسی کمتر از صعود به قله‌ها برای بیننده نمی‌بخشید. اما دیدار امروز او از این آبشار نتنها برایش فرح‌بخش نبود که اندوه‎ ذهن‎آزاری در او خلق کرده بود. حتا نمی‎دانست چی نیروی ندانسته‌ا‎ی پایش را امروز به این‏جا کشانده است.

خاک و خون

$9.00

شادی؛ درامه‌ای‌ست که پایان گرفته‌است
غم‌؛ فیلم‌نامه‌ای‌ست که جریان گرفته‌است
شهری‌ست از چهارطرف در حصارِ مرگ
هرگوشه را جنازه‌ی انسان گرفته‌است
تا مغزِ استخوان نخورد ول نمی‌کند
خیره‌سگی که لاشه به‌دندان گرفته‌است
اینجا اگر که شاخه‌گلی سر کشیده‌است
از خاک و خونِ پیر و جوان جان گرفته‌است
در ارتکابِ جرم تردد نمی‌کند
او از خدای خویش که فرمان گرفته‌است!
ما را زمانه صد رقم آزار می‌دهد
بر دیگران اگرچه که آسان گرفته‌است
چندی‌ست در محله‌ی ما «گور‌ کندن» است
شغلی که بد‌ رقم سر و سامان گرفته‌‌است

نقدی بر ساختار نظام در افغانستان

$18.00

افغانستان بعد از عقب‌نشینی نیروهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۹ و پایان جنگ سرد در دهه‌ی نود، از سوی غربیان، که روزگاری از جهاد و مقاوت ملی مردم افغانستان علیه تجاوز و اشغال نظامی اتحاد شوروی در سال‌های ۱۹۸۹ – ۱۹۷۹ حمایت می‌کردند، به سرزمین فراموش شده‌ای‌ تبدیل شد.
افغانستان بعد از سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیب‌الله در سال ۱۹۹۲ و پیروزی انقلاب اسلامی تحت رهبری مجاهدین، یکی از مهلک‌ترین جنگ‌های قومی و مذهبی را تجربه کرد. این نبرد داخلی برای سیطره و آزادی، با درنظرداشت طبیعت منطقه و موقعیت استراتژیک این کشور، پیامدهای فراگیر و غیرمترقبه‌ای داشت.
سقوط دولت، بی‌قانونی و اعمال خشونت در غیاب یک حکومت قابل قبول برای همه، زمینه را برای تروریست‌ها (دهشت‌افگنان) و گروه‌های تندرو بیرون از افغانستان چون تنظيم القاعده فراهم ساخت تا مراکز خود را در افغانستان تأسیس و حمایت تعدادی از ساکنان شرق و جنوب کشور را جلب کنند.
عمل‌کردهای غیر انسانی و خلاف موازین پذیرفته شده‌ی بین‌المللی از سوی طالبان و حملات تروریستی سازمان القاعده در ۱۱ سبتمبر ۲۰۰۱ علیه ایالات متحده‌ی امریکا، بار دیگر افغانستان را از عزلت طولانی بیرون کرد و در محراق توجه جهانیان قرار داد. بعد از شکست طالبان، موج تازه‌ای از تغییر و گذار به سوی دموکراسی (مردم‌سالاری) به همکاری غرب در افغانستان زیر پوشش معاهده‌ی بن (۲۰۰۱) شکل گرفت. در این معاهده تدوین قانون اساسی جدیدی برای کشور پیش‌بینی شد تا بر اساس آن، نهادهای دایمی حکومتی پایه‌ریزی شده و اساس یک نظام دموکراتیک باثبات گذاشته شود و این نظام جدید، جای رژیم‌های ناکام قبلی را بگیرد.
در مرحله‌ی پساطالبان، افغانستان از زوایای مختلف، چه در سطح اکادمیک و چه در سطح رسانه‌ها، مورد مطالعات و پژوهش‌های متعدد قرار گرفته است؛ ولی تا هنوز مطالعه‌ی همه‌جانبه و گسترده‌ای در زمینه‌ی تأثیر قانون اساسی جدید و نظام که برای کشور به ارمغان آورده، بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، صورت نگرفته است. بنابراین، نیازی دیده می‌شود تا تأثیر قانون اساسی جدید بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، به مثابه‌ی یک نمونه‌ی جدید در موج حرکت به سوی مردم‌سالاری در آغاز قرن بیست و یکم، مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.
در این جستار، به عوامل و مسایل مختلفی تماس گرفته شده که به نحوی با موضوع مورد بحث رابطه دارند، ولی مطالعه به طور عمده بر تأثیر نظام ریاستی قوی انحصاری و متمرکز بر چشم‌انداز تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان طبق قانون اساسی ۲۰۰۴ توجه دارد. طرف‌داران این نظام در افغانستان مدعی‌اند اتخاذ همچو نظامی به ثبات، مهار جنگ و تحکیم دموکراسی در کشور می‌انجامد. این مطالعه با بررسی این ادعاها، گزینه‌های دیگری را نیز با استفاده از تیوری‌های مطرح و بحث‌های جا افتاده در این زمینه مورد مطالعه قرار می‌دهد.

کشمکش

$22.00

پندار مسلمانان، به خصوص بنیادگرایان، از دوران خلافت نخستین چهار جانشین پیغمبر اسلام که «خلفای راشدین» خوانده می­ شوند تصویر روزگار طلایی و آرمانی اسلام را پرداخت می­دهد، ولی قدیمی ترین متون اسلامی واقعیتی کاملاً غیر ازین را برملا می­ سازند – واقعیت از هم دریده ­گی شیرازۀ امت مسلمه حتی پیش از آنکه پیکر پیغمبر به خاک سپرده شود. نزدیک‌ترین یاران پیامبر در بحبوحۀ زد و بندها، خیانت‌ها، فساد ها و تهدید به مرگ کردن­ ها برای چنگ‌یازی به قدرت و ثروت پیغمبر با هم به جدال و کشمکش پرداختند. این کتاب نخستین دفتر سرگذشت این «جانشینان نفرین شده» است که از روی بازیگران آن ماجراها و چگونگی نقش ایفا کردن‌های آنها پرده بر می­‌دارد.
هاله الوردی با همان شیوه‌­یی که در نوشتن «واپسین روزهای زندگی محمد» به کار بست در کلاسیک‌­ترین آثار اسلامی که کمتر مورد مراجعه قرار گرفته‌اند به کاوش پرداخت تا این تاریخ پوشیده را به رشتۀ تحریر کشد. ماجراهای آن روزهای سرنوشت­ ساز نمایشنامۀ تراژیدی تمام عیاراند، چون در منازعات و مناقشات شخصیت‌های مطرح آن روزگار سرنوشت اسلام و به بیان وسیع‌تر سرنوشت جهان نطفه‌بندی شد.

افغانستان و پاکستان؛ جنگ، بنیادگرایی و نوسازی

$25.00

کشورهای افغانستان و پاکستان باید بپذیرند که تنها راه‌حل برای چالش‌های موجود در روابط خارجی دوکشور، از راه گفتمان‌های مسالمت‌آمیزِ دوجانبه، سیاست‌ خارجی توسعه‌محور به‌جای سیاست‌ خارجی امنیت‌محور و فهم عقلانی از خواسته‌ها و مطالبات هردو طرف، میسر است.
کتابی که در دست دارید، بخش‌های تاریکی از روابط افغانستان و پاکستان را روشن کرده است. روی‌دادهای مهمی که پس از تهاجم روس‌ها به افغانستان تا زمان حمله‌ی آمریکا به این کشور، رخ داده‌اند، توسط یکی از مقام‌های مهم دولت پاکستان در این کتاب روایت شده است.
این‌که مسأله‌های افغانستان در این محدوده‌ی زمانی، در دیدگاه نظامیان و سیاست‌مداران پاکستانی چه تصویری داشته‌اند؟ کارشیوه‌های مطلوب برای پاسخ به این مسأله‌‌ها از دید پاکستان چیست/چه‌گونه باید می‌بود؟ پاکستان چه می‌خواست/می‌خواهد؟ سلسله‌پرسش‌هایی است که در این کتاب پاسخ داده شده‌اند.
به‌باور من، فهم و درک سیاست‌گران افغانستان از مسأله در اغلب دوره‌های تاریخی، تک‌ذهنی، یک‌جانبه و قوم‌پایه بوده است. این درک از مسأله، علیل است و قطعاً راه‌گشا نیست. سیاست‌گذاران افغانستان باید توانایی فهمِ مقاصد دولت‌های دیگر را داشته باشند. این در سیاست خارجی، امر پایه و حیاتی‌ست. اگر میان امر واقع و تصورات ما، فاصله بسیار باشد، نتیجه‌ی آن در سیاست خارجی مصیبت‌بار و جبران‌ناپذیر خواهد بود. این کتاب را با همین‌ انگیزه ترجمه کردم. انتظار دارم در تحلیل مسأله‌های تاریخی و سیاسی، خصوصاً در قبال کشور پاکستان، از سوی پژوهش‌گران و کارگزاران سیاست خارجی کشور، کاربردِ موثر داشته باشد.

مگس خیره‌سر

$11.00

این رویداد در میان مگس‌ها، در منطقه‌ای از آن شهر بزرگ رخ داد که ساختمان‌های بلند و بسیار متراکمی دارد. در آن‌جا ساختمان بسیار بلندی وجود داشت. پایین‌ترین طبقه‌ی این ساختمان، خانه‌ای بود که نور بسیار کمی داشت. نیم این خانه پایین‌تر از سطح زمین و در میان خاک بود. بلندمنزل‌های دو سوی کوچه‌ی تنگ، مانع ورود نور خورشید به این زیرزمین می‌شد. به همین سبب، از طرف صبح در آن خانه روشنایی دیر می‌آمد؛ اما شامگاه، تاریکی زود فراگیر می‌شد.
در آن زیرزمینی یک خانواده‌ی سه‌نفره زندگی می‌کردند: پدر، مادر و پسرشان. پدر و مادر هر دو سر کار می‌رفتند و پسرک دوره‌ی متوسطه را تازه شروع کرده بود.
در روز رخداد واقعه‌ای که می‌خواهم قصه کنم، در آن‌وقت شام، هم مادر و هم پدر هنوز از کار برنگشته بودند. پسر نیز از مکتب آمده و درس خوانده بود و خسته شده بود. کتاب درسی‌ای را که خوانده بود، روی میز باز گذاشته و تا موقع برگشتن مادر و پدرش، برای بازی‌کردن بیرون رفته بود.

نگاهی به دورۀ کوشانیان

$20.00

در این کتاب به بررسی توده‌هایی پرداخته می‌شود که گویشوران زبان ایرانی خاوری سکایی خُتنی (تُخاری) و نیز «زبان ایرانی میانه خاوری دومی» (زبان باکتریایی/ بلخی سومی) بوده‌اند – کوشانیان/ گویشانیان که دردمندانه در باره این دودمان در زبان پارسی دری اطلاعات بس اندکی در دست است و می‌شود گفت کم و بیش در تاریکی به سر می‌بریم. به ویژه کمتر کسی در باره پیشنه تاریخی این توده‌ها و زبان شان آگاهی‌های دقیق علمی دارد.
در این جا می‌خواهیم چند نکته مهم را خاطرنشان بسازیم. در آغاز می‌خواستم نخست دو کتاب را در باره کوشانیان از روسی و یک کتاب دیگر را به کمک دوستی از انگلیسی به پارسی دری برگردان و سپس به تکمیل این کتاب بپردازم. اما کار به دلایلی به تعویق افتاد. با این هم، بر آن شدم که آن چه را که تا این دم گرد آورده‌ام، ار چند هم در سیمای مواد خام (از هر چمن سمنی)، در دسترس پژوهشگران بگذارم. این مواد خام می‌توانند به پژوهشگرانی که می‌خواهند در باره این دوره تزهای ماستری یا دکتری خود را بنویسند، کمک فراوانی می‌رساند.
روشن است آن چه در این نوشته بازتاب یافته است، گشایش باب و آغاز کار است و به هیچ رو نمی‌توان آن را سخن آخر و فرجام کار ارزیابی کرد. هنوز مطالعات بنده در زمینه بسیار ابتدایی است. امیدوارم بتوانم در آینده کار را در زمینه دنبال نمایم.

سرو روسری سرخ من

$13.00

من و الیاس در آش از هم جدا شدیم. او به پامیر رفت و من دنبال کارهای خودم.
الیاس با آرزومندی گفت: «می‌روم و علی‌بیک را پیدا می‌کنم و زندگی جدیدی را شروع می‏کنم. فکر نکنید آدم از دست رفته‌ای هستم. مدتی بگذرد، عروسی می‌کنم، من هم خانه خواهم داشت، کودک خواهم داشت، مثل آدم‌های دیگر. دوستانی هم پیدا خواهم کرد… اما فقط ‌یک چیز نخواهم داشت، چیزی که برای همیشه و به صورت برگشت ناپذیر از دست داده‏ام… تا آخرین روزهای زندگی‏ام، تا آخرین نفس‌ام عسل را به ‌یاد خواهم داشت و تمام چیزهای خوبی را که میان من و او بود.»
الیاس غرق فکرهایش شد، سرش را پایین انداخت، سکوت کرد و بعد ادامه داد: «روز آمدن به این سو به آب‌گیر رفتم، به همان قسمت دامنه کوه و با کوه‌های تیان‌شان و با آب‌گیر ایسیک کول بدرود گفتم. بدرود ایسیک کول! ترانه ناتمام من. کاش می‌توانستم تو را با آن ساحل زردرنگ و آب آسمانی‌ات با خود ببرم! افسوس این شدنی نیست. همان گونه که نمی‌توانم آن دوست‌ داشتنی‌ترین موجود روی زمین را با خود ببرم. بدرود عسل! بدرود سرو روسری سرخ من! بدرود عزیز دل من! خوشبخت باشی!»

شیهه‌ی رخش

$15.00

در میان باغی بزرگ، خانه‌‌ی قدیمی و باابهتی قرار دارد. خانه از گِل خام ساخته شده، اما از ظرافت باقی‌‌مانده در آن، پیداست که روزگاری بازار و رونقی داشته است. در گوشه‌ای از بزرگ‌ترین اتاق خانه، پیرمردی بر روی صفحه‌ای از شن و ریگ خم شده و به دقت به آن خیره شده است. او گوشه‌ی دستار پهلَوی خودش را از جلو به عقب می‌برد و با چوبی که در دست دارد، روی صفحه‌ی شنی، خط ممتدی را از گوشه‌ی راست بالایی به طرف چپ آن رسم می‌کند. آثار بی‌خوابی و خستگی در چهره‌ی استخوانی و بزرگش به چشم می‌خورد. دخترش شهرناز با کاسه‌ای آب به کف وارد اتاق می‌شود.

خاستگاه و پرورشگاه تاجیک‌ها

$15.00

به باور راسخ من، هنگامی که سخن از نژاد و تیره و تبار و زبان و مذهب در میان می‌آید، سزاوار است در چهارچوبی به مسایل پرداخته شود که ارجگزاری به جایگاه بالای انسان چونانِ برترینِ جانداران، فراتر از همه چیزها قرار گیرد. همین گونه شاینده است تا با توجه به ارزش‌های والای فرهنگی، میهنی و ملی و آرمان‌های بزرگ انسانی و با دیدگسترده، بیزار از تنگ نگری‌های رایج به این مساله بنگریم.
از سویی هم، برای دستیابی به تفاهم، همسویی، نزدیکی، سازش و همدیگرپذیری در راستای ملت سازی، در تراز سراسری ملی و همگرایی گسترده در تراز منطقه‌یی؛ داشتن شناخت گسترده از توده‌های باشنده منطقه و آشنایی با ویژگی‌های تباری، زبانی، آیینی، زیستبومی و… تیره‌های باشنده در سرزمین ما و کشورهای همسایه ارزش بالایی دارد. برای مثال؛ مادامی که ما ندانیم که نیاکان پشتون‌های خاوری باشنده پیرامون کوه‌های سلیمان، از جمله غلزاییان، از بازماندگان هپتالیان‌اند که از راه کوه‌ها و دره‌های بدخشان به سرزمین‌های کنونی خود کوچیده‌اند و با تاجیک‌های باشنده شمال کشور و آسیای میانه از یک تیره و تبار و نژاد و زبان‌اند و همین گونه نیاکان پشتون‌های درانی از آسیای میانه، بلخ و هرات به جنوب کوچیده و با پارسیان و ایرانیان غربی همخون، همریشه و همتیره و همتبار‌اند؛ شاید در بسیاری از زمینه‌ها به بیراهه برویم.

مسعود؛ چهره‌ای صمیمی از رهبر افسانه‌ای افغانستان

$30.00

سفر من به شناخت مسعود، به هشت سال پیش برمی‌گردد؛ به یک بعدازظهر در شهر لس‌آنجلس. یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت که حتماً باید مستندی ببینم دربارهٔ جنگجویی در افغانستان. مردی پر از راز و رمز به نام احمدشاه مسعود.
من هیچ‌گاه قبلاً نامش را نشنیده بودم و به‌طورکلی افغانستان به طرز ساده‌ای برای من یک جای خیلی‌خیلی دور بود؛ سرزمین افسانه‌ها و حماسه‌ها که بعدها داستان‌های وحشتناکی از حملهٔ روس‌ها به آن کشور شنیده شد و جدیداً کابوس طالبان به آن اضافه گشت. بعدازاین ماجرا من مستند مسعود را نگاه کردم.
از آن لحظه، من فقط چشمان مسعود را به خاطر دارم و چشمان همراهانش را. به طرز باورنکردنی، این مرد، قوماندانی که با شجاعت تمام علیه روس‌ها جنگید، در حال خواندن شعر برای سربازانش بود. همچنان که بیشتر نگاه می‌کردم، جان‌فشانی‌های بسیار این افغانستانی‌ها مرا کاملاً از جایی که بودم رها کرد و به پنجشیر برد و به من چیزهایی دربارهٔ منابع فوق بشری روح انسان آموخت.

جعل تاریخ و تاریخ جعل در افغانستان

$15.00

حین مطالعهٔ کتا‌ب‌های تاریخ افغانستان، به موارد بسیاری برخوردم که با منابع معتبر و معاصر اختلاف آشکار دارد. این اختلاف یا از روی اهمال و بی‌دقتی نویسنده در نقل مطلب از منابع است، یا از روی تعمد و سوء نیت به غرض جعل و تحریف تاریخ. علاوه بر این، عدم دست‌رسیِ نویسنده به منابع دست اول و اعتماد و اکتفا به منابع متأخر، موجب صدور حکم‌های نادرست در قضایای تاریخی شده است.
گذشته از این‌ها، قلّت مآخذ و ناشناخته ماندن بسیاری از منابع تاریخ افغانستان برای مورخین، سبب شده که کج فهمی‌هایی رخ دهد. در چند دههٔ پسین، کتب بسیاری که نیم قرن قبل کسی به آنان دسترسی نداشت، از بایگانی‌ها، آرشیف‌ها و کتا بخانه‌ها بیرون آورده شد و چاپ و منتشر گشت. اما موارد تحریف و جعل که به آن اشاره شد، غیر از سهو و اشتباهات است، که البته کسی از ارتکاب به آن مستثنی بوده نمی‌تواند.

جمعیتی از فلتر سیگار

$10.00

چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟
که هی مقدمه چيدی نگفتی اما چه؟

سر از تو هيچ نشد در بياورم شايد
سر جهنميان را به کار دنيا چه؟

در اهتزاز خم و پيچ گيسويت ديدم
که سلب می‌شود آرامش جهان با چه؟

خزان رسيد و شدم برگ فرش راهت اگر
نيايی و نگذاری به روی من پا چه؟

تو خوش‌نمای‌ترين تابلوی شهر استي
که خنده کرده روانی و ما تماشاچی

دليل اصلی آوارگيم خنده‌ی توست
اگرچه ميهنم از دست رفته من را چه؟!

اگرچه هويتم اين‌همه پر از زخم است
اگرچه سوخته راهی‌ستم به دنيا چه؟

به من بگو که چرا اين‌همه سرت جنگ است؟
چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟

عوامل فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان

$22.00

از چهل سال بدین‌سو، افغانستان با بازیگران غیردولتی که من‌حیث منابع تهدید نظام‌های سیاسی جهان‌سومی بروز کردند، با متغیر‌های تهدید‌کننده، خشونت‌آمیز و ساختارشکن مواجه بوده است. این منابع تهدید همواره با تحریک و حمایت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای علیه افغانستان عمل کرده‌اند. این بازیگران غیردولتی هرچند معلولی از علت‌های تعارض منافع قدرت‌های بزرگ تعریف شدند، اما به مرور زمان خود به علت‌هایی تبدیل شدند که در حال حاضر منبع تهدیدات و علتی برای معلول‌های جدید هستند و علیه نظام‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی افغانستان و کشورهای منطقه عرض‌اندام کردند.
جغرافیای تأسیس و تحریک همه‌ی بازیگران غیردولتی به هر شکلی که ظاهر شدند، پاکستان بوده است. این گروه‌ها در چند مرحله با منبع واحدی مدیریت شدند. در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و اوج جنگ سرد، این گروه‌ها با حمایت امریکا و غرب، عربستان سعودی و با مدیریت پروژه‌ای پاکستان علیه اشغال شوروی در افغانستان به کار گرفته شدند. پس از خروج شوروی، پاکستان در خلأ فراموشی افغانستان توسط امریکا در اندیشه‌ی کنفدرال و هضم افغانستان در بطن خود، دسترسی بدون مزاحمت به آسیای میانه و انتقال پروژه‌های سود‌آور نفت و گاز آسیای میانه به جنوب آسیا بود که جنگ داخلی در کابل، ناکامی گروه مشخصِ مورد حمایت پاکستان را در پی داشت. بنابراین پاکستان گزینه‌ی دیگری که عبارت از خلق طالبان بود را به کار برد. گروه طالبان نیز با طرح انگلیس، حمایت امریکا و عربستان سعودی و مدیریت پاکستان ایجاد شد؛ اما مقاومت ملی مردم افغانستان سبب ناکامی پروژه‌ی دومی شد.

در ازدحام این همه دیجور

$11.00

شب با صدای ارۀ برقی به خواب رفت
فردا به سوگواری گل‌های ناب رفت

آیینه در اتاق پر از تار عنکبوت
از یاد دختران غمِ انقلاب رفت

کم کم سرود و فلسفۀ عشق با دریغ
از یاد روزگار تفنگ و خشاب رفت

وقتی درخت کاج سخن را تبر زدند
شاعر به سمت غرق شدن در شراب رفت

خود را به چار سوی خیابانِ غیر دید
در جمع مردمان مهاجر، حساب رفت

آخر کنار کوچۀ بن‌بست انتظار
با آخرین گلوله از این منجلاب رفت

با میل هفت‌تیر سرش را نشان گرفت
از شانۀ مترسک دنیا عقاب رفت

عرفان در شعر سیدنادرشاه کیانی

$20.00

سیدنادرشاه‎کیانی عارف دلسوخته‎یی است، که شرارآتش قلبش را می‎توان در لابه‎لای سروده‎هایش به خوبی تماشا کرد. موضوع مورد بحث در این رساله بررسی عرفان در شعر سیدنادرشاه کیانی است. دراشعار او، اعتقاد به خداوند به شکل خیلی لطیفی تبارز یافته است. در اشعار او خداوندی مورد ستایش قرارگرفته است، که عقل از شناخت او عاجز است. به نظروی خداوند درهمه‎جا وهمه زمان موجود است و در عرفان او تصور خدای جبار ذوانتقام به تصویر پروردگار سراسر نور و رحمت و شفقت مبدل می‎گردد او انسان را پرتوی از نور ازلی می‎داند، که «فردوس برین» جایش بود و درقالب آدم در این «دیرخراب آباد»، که دنیایش می‎خوانند، کشانده شد. و حال هم انسان گنجینۀ اسرار خداوندی است و می‎تواند خداوند را در وجود خویش و درهر ورق این روزگار مشاهده کند.
او انسان را اشرف مخلوقات دانسته واصل و جوهر اساسی انسان را ترکیب شده از دو اصل می‎پندارد؛ یعنی جسم و روح، که اصل روح انسان از عالم قدسی است و جسم از عالم خاک اگر انسان همین روح خویش را صیقل دهد، عروج می‎کند و همطر از با فرشته‎ها می‎گردد، و به ذات خداوند تقرب حاصل کند.

لانه در دودکش

$10.00

گندم زردشده در دم داسم چه کنم
اگر از سایۀ مرگم نهراسم، چه کنم؟
دلخوشی‌های سفرکردۀ من برگردید
روزگاری است که ویران از اساسم چه کنم
کاش سنگینی غم‌های مرا می‌دیدید
شانه‌ام خسته و من دست خلاصم، چه کنم؟
ای که یک‌مرتبه از ریشه مرا کنده‌ای آه
چهره‌ات را بشناسم، نشناسم؟ چه کنم؟
تو که جمع است دلت از همه‌چیز اما من
با پراکندگی هوش و حواسم چه کنم؟
من که تنها نفسم می‌رود و می‌آید
سال‌ها شد جسدی بین لباسم، چه کنم…

احمدشاه مسعود شهید راه صلح و آزادی

$25.00$45.00

صاحب این قلم در زمان حیات احمد شاه مسعود، یکی از منتقدین او بود، و در رساله‌ها و مقالات متعددی عملکردهای او را به نقد می‌کشید، تا سرحدی که برخی‌ها این نقدها را به دشمنی با ایشان تعبیر می‌کردند و اشخاصی هم به گستاخی و ناسزا گویی.
اما حالا که مسعود از قید حیات رسته است و هیچ نفع و ضرری برای ما رسانیده نمی‌تواند، اظهار این حقیقت را بی‌هوده نمی‌دانم که بگویم: نقد عملکردهای احمد شاه مسعود برای نویسنده یک امر ناسنجیده نبود، بل‌که حساب شده و از روی انتخاب به آن مبادرت می‌ورزیدم و عواقب آن را که می‌توانست هرچه بوده باشد، پذیرفته بودم، دست کم محرومیت از کمک‌های جبهه و تهدید و سرزنش‌های لفظی، ولی برای ادامه‌ی این کار دلایلی برای خود داشتم و بر آن پیوسته ادامه می‌دادم. یکی این‌که: می‌دیدم، در اطراف احمدشاه مسعود بسان سایر شخصیت‌های برجسته‌ی سیاسی- نظامی، مداحان و چاپلوسان فراوان وجود داشتند، و همیشه لب به تعریف او می‌گشودند، بنابراین به کسانی نیاز مبرم بود، تا در برخی مواقع به او اعتراض کنند و از نارسایی‌های او بگویند، تا وی به‌اشتباهاتش متوجه گردد، که در واقعیت این کار به منظور تخریب، توهین و بی‌احترامی نه، بل‌که در کمال احترام و خلوص نیت به ایشان صورت می‌گرفت و هدف هم، موفقیت هرچه بیش‌تر ایشان بود.
دلیل دومی آن بود که: صاحب این قلم از آغاز به شخصیت مسعود و کارنامه‌هایش ارج خاصی قایل بوده و او را بالاتر از سایر چهره‌های مطرح در عرصه‌ی سیاسی – نظامی‌کشور می‌دانست؛ از این رو ایشان را قابل نقد می‌انگاشت، چون در او محاسن فراوان و نواقص محدودی می‌دید و برایش آینده‌های بهتر و روشن‌تری را انتظار داشت، و حتی کار بازار هم بر همین اصل استوار است که طلا را به نقد می‌کشند و محک می‌زنند، نه هر سنگ و چوب را.
شاید علت سومی هم در این راستا بی‌دخل نباشد و آن این‌که: صاحب این قلم به صورت طبیعی از عهده‌ی تجلیل به خوبی بر نمی‌آید و در عوض به تحلیل و تجزیه میل و رغبت نشان می‌دهد.
درست، چهار روز قبل از شهادت احمد شاه مسعود در خواجه بهاء‌الدین از وی پرسیده شد که چند سال داری؟ پس از شوخی و مطایبه‌ای در پاسخ گفت: «برای هر انسانی اندازه و طول عمر چندان اهمیت ندارد، بل‌که مهم این است، که این عمر در چه راهی و چگونه صرف شده است، من 49 سال دارم.»
چه نیکو است سخن خودش را به‌کار ببندیم و بررسی کنیم که مسعود عمرش را چگونه صرف کرد و چه کوه و کوتل‌هایی را پشت سر گذاشت تا بدین جا رسید. من مفتخرم که کارنامه‌های دوران جهاد و مقاومت ایشان را از نزدیک شاهد بوده‌ام و با ایشان از نزدیک آشنایی و همکاری داشتم. این امر صلاحیت آن را به نویسنده می‌دهد، که تحلیل و برداشت‌های خود را نسبت به وی جمع‌بندی نماید. تا در فرجام دیده شود که آیا آنچه امروز راجع به مسعود می‌گویند و از او تحسین می‌دارند، بر او بسنده است و یا این‌که مسعود کسی است که بسی فراتر از این‌ها حق دارد.