• 0 Items - $0.00
    • کتابی در سبد خرید شما نیست.

افسانۀ گیلگمیش

$10.00

در گذشته‌های خیلی دور، آسمان و زمین باهم نزدیک بودند و از بالا کوه‌ها دست انسان‌ها به آسمان می‌رسید. خدایان و انسان‌ها در کنار هم می‌زیستند. خدایان در بلندای کوه‌ها و انسان‌ها در پایین کوه‌ها در دره‌ها کنار چشمه‌ها و رودخانه‌ها زندگی می‌کردند.
هزاران سال پیش در شهری بنام اوروک که دیوارهای بلند داشت، پادشاهی جوان، تنومند، خودخواه و ستم‌گر زندگی می‌کرد. شیر و گاو وحشی نر را بدون نیزه و شمشیر شکار می‌نمود. همه را وادار کرده بود در خدمت او باشند، حتا دختران جوان را برای خدمت به قصر برده بود و به دیدار پسران جوان نمی‌گذاشت. مردم از ستم گیلگمیش به ستوه آمدند، به خدایان زاری و شکایت کردند.
خدای آسمان (آنو) زاری و شکایت مردم را می‌شنود و به خدای قالب‌ساز (ارورو) فرمان می‌دهد که موجودی بسازد به اندازه‌ی گیلگمیش قوی باشد. خدای قالب‌ساز خاک را با آب دهان خود تر می‌کند و انکیدو را می‌آفریند. انکیدو تنومند بود، مانند زنان گیسوان بلند داشت و مانند شیر قوی و مانند پلنگ بیشه چابک بود. در گندم‌زار با حیوانات زندگی می‌کرد، حیوانات را دوست داشت و شکارچیان را نمی‌گذاشت حیوانات را شکار کنند یا آزار دهند. او یک مرد وحشی بود که خدایان برای زورآزمایی با گیلگمیش آفریده بودند.

چشم بندی

$12.00

روزه بودم، در بغل حلوای قندی داشتی
بر لبانت چند میخانه «برندی» داشتی
پیر گشتم تا بلد گشتم خم و پیچ تو را
زندگی ‌واری تو هم پخج و بلندی داشتی
در غل و زنجیر دیدم پشت پلکت خویش را
واقعیت داشت یا تو چشم‌بندی داشتی؟
صورتت در بین مردم از خجالت سرخ شد
دختر سردار، گردن‌بند «وندی» داشتی!
عشق بود آنچه به خلوت بر لبانت نقش بست
خوب شد یک سوژه که پُت‌پُت بخندی، داشتی
من دلم هم‌صحبت «بازار صابر» بود و تو
خواهری با شعر «فرزانه خجندی» داشتی
کاش آن تاریخ بر سنگ مزارم حک شود
آن‌زمان‌هایی که هژده سال و اندی داشتی
دیدمش، قلبش تپش‌ها داشت در چوکات حوض
از برای آب حتا دلپسندی داشتی!

مجله‌ی دریچه – شماره‌ی ۲

$12.00

این دومین شماره‌ی مجله‌ی «دریچه» است که به شما تقدیم می‌شود. در این مجله که هنوز گام‌های کودکانه‌ی خود را برمی‌دارد، تاکید ما بر یک چیز است: وقتی آموزش به عنوان حق در جامعه‌ای سلب می‌شود، کسانی باید در آن جامعه باشند که برای رسیدن به این حق تلاش کنند. ولو این تلاش به همین کوچکی کار و فعالیتی باشد که شاگردان شجاع و آموزگاران متعهد مکتب دریچه در افغانستان و بیرون از آن انجام می‌دهند. ما تلاش می‌کنیم با نشر نوشته‌های شاگردان و معلمان ما از گوشه و کنار افغانستان بگوییم که هستیم، هرچند هستی ما هم زیر فرمان حاکمان کنونی افغانستان غیرقانونی است. به ما یاری برسانید.

رادیوی پدرکلانم

$15.00

خاله شمسیه هنگام حکایتِ واقعه‌ی مرگ پسرش حتی یک قطره‌ اشک نریخت. آرام بود و مانند هر قصه‌ی عادی دیگر حکایت خود را بازگفت و وقتی می‌خواست بایستد، متوجه شدم که کمرش را راست نمی‌تواند و به کمک عصایی که در دست داشت به سختی خود را سر پا نگهداشت. او آرام بود. هیچ بغضی نداشت. آهی هم از روی حسرت نکشید. مانند یک سرگذشت یا هم یک اتفاق عادی قصه‌ی جوان‌مرگ شدن تنها پسرش را بازگو می‌کرد. من به شنونده‌ی حوصله‌مندی فکر می‌کردم که آرام و صبور حکایت غم‌انگیز او را با گوش‌های خوب‌تربیت‌شده‌اش می‌شنید. اگر شنونده، صبور نباشد راوی کم‌حوصله و عجول می‌شود و سعی می‌کند هرچه زودتر قصه‌ی خود را به پایان برساند و خود را راحت سازد. من به همسایه‌ها، دوست و آشنای او فکر می‌کردم که چه‌قدر مردم خوبی بودند که فرصت می‌دادند خاله شمسیه سه سال پی‌هم یک قصه را بارها و بارها حکایت کند و به توالی داستان غم‌انگیز خود پیچ و خم ببخشد و در آن، دنبال زیبایی‌های کلامی باشد.

ناقص‌الحقل

$15.00

پیش از پرداختن به اصل موضوع، می‌خواهم تأکید کنم، من هیچ کشوری را نمی‌شناسم که مسئلهٔ برابری زن و مرد در آنجا حل شده باشد. در هر گوشهٔ دنیا، نابرابری حقوق زن و مرد به نحوی وجود دارد و تمام کشورها با این مسئله‌ روبه‌رویند. اما در کشورهای پیش‌رفته، مشکلات جامعه، از جمله این مشکل، به رسمیت شناخته شده است. در آنجا اندیشمندان، جامعهٔ شهروندی و نهادهای مدافع حقوق بشر در جهت روشنگری و تأمین برابری جنسیتی، کار و تلاش می‌کنند. آنان مقاله می‌نویسند؛ کتاب منتشر می‌کنند؛ فلم، نمایش و موسیقی تولید می‌کنند؛ بحث برابری جنسیتی را شامل نصاب درسی می‌کنند و از نصاب درسی، شاخص‌های جنسیت‌ستیزی را حذف می‌کنند. اما در افغانستان این مشکل به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ بر آن سرپوش گذاشته می‌شود تا به‌نحوی، دیده‌نشدن مشکل، مساوی به نبودن آن وانمود شود. این است که زن در افغانستان و کشورهای شبیه آن، از امکانِ گذار به حقِ داشتنِ کرامت انسانی محروم است.

آسمان و توماس ادیسون

$13.00

ناوقت شب بود. عوعو سگی از کوچه به گوش می‌رسید و هوای ملایم از لای پنجره نرم نرم داخل اتاق می‌ریخت و ‌پرده‌ها را آرام آرام تکان می‌داد. آسمان، دخترک خیالاتی، با چشمان بادامی، پوست گندمی، موهای فرفری‌ و همیشه متبسم و متفکر، روی بستر خوابش نشسته بود و به سفری که فردا پیش رو داشت، می‌اندیشید. او به دنیای خیالاتش غرق ‌شده بود. چشمانش راه کشیده بودند و در خیال، با دختر مامایش که هم‌سن و سالش بود، در قریه چکر می‌زد. خیال، دنیای او را رنگین ساخته بود. وقتی او خودش را با دختر مامایش بر سر مزرعه و روی پلوان‌ها و در کنار گل‌ها و پروانه‌ها و گنجشک‌ها تصور می‌کرد، لذت می‌برد و غرق در شادی و نشاط می‌شد.

جمعیتی از فلتر سیگار

$10.00

چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟
که هی مقدمه چيدی نگفتی اما چه؟

سر از تو هيچ نشد در بياورم شايد
سر جهنميان را به کار دنيا چه؟

در اهتزاز خم و پيچ گيسويت ديدم
که سلب می‌شود آرامش جهان با چه؟

خزان رسيد و شدم برگ فرش راهت اگر
نيايی و نگذاری به روی من پا چه؟

تو خوش‌نمای‌ترين تابلوی شهر استي
که خنده کرده روانی و ما تماشاچی

دليل اصلی آوارگيم خنده‌ی توست
اگرچه ميهنم از دست رفته من را چه؟!

اگرچه هويتم اين‌همه پر از زخم است
اگرچه سوخته راهی‌ستم به دنيا چه؟

به من بگو که چرا اين‌همه سرت جنگ است؟
چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟

پایان بی نهایت

$13.00

نشست و زُل زد و برخاست و دراز کشید
خدا چقدر عزیزم ترا به ناز کشید
ظرافت تنت آسان نمی‌شد آرایش
کشید و خط زد و پنسل گرفت و باز کشید
چقدر داد تکان دستِ خالقت را سیم
شبی‌که برق دوتا دیده را سه‌فاز کشید
برای آن‌که شوی جفت مرد زیبایی
ترا مطابق فرمایش ایاز کشید
به دانه‌دانه‌ی گندم وزید، رنگت را
پس از گرفتن چندین رقم جواز کشید
به رفع خستگیِ حمد و سجده و محراب
ترا برای پرستش پس از نماز کشید
درست گفت، ندانم کدام شاعر گفت:
خدا کشیدت و از کار دست بازکشید
هزار نمره گرفت از رقابت آزاد
ترا کسی‌که به قصد صد امتیاز کشید

محاکمه

$14.00

عیساخان صبح روزی که آن لحظه به یاد نمی‌آورد کدامین روز و از کدامین ماه سال بود – البته به او بایست حق داد که نداند، زیرا ماه‌ها و حتی گاه سال میلادی نیز در ذهنش مخلوط شده بودند و غریبه می‌نمودند – وقتی از خواب بیدار شد، حضور افسرنظامی دانمارکی‌ای را بالای سرش متوجه شد. اگر ظاهر دانمارکی افسر نمی‌بود، چه‌بسا که او در آن پریشانی ذهن حتی مکان بیدارشدنش را نیز درنمی‌یافت که در اردوگاه پناهندگان سندهولم به سر می‌برد. داشت خواب روستایش در افغانستان را می‌دید و اکنون با دیدن افسر، گویی از آسمان به زمین افتاده باشد، زمان و مکان در مخیله‌اش در هم آمیخته شدند همراه با واقعیت و وهم، چنان که اکنون هم‌روستائیانش را پشت پنجره‌ی اتاقش که رو به حویلی پائیزی اردوگاه باز بود، قدونیم‌قد ایستاده می‌دید. مگر این افسرنظامی برایش یادآور واقعیت عظیم و خشن و ناگواری بود، چنان صعب و ابهت‌وار که گویی سقفی را بر سرش فروریخته باشند.

بررسی اوضاع سیاسی افغانستان

$13.00

عدم آگاهی نسل‌های موجود به اوضاع سیاسی افغانستان در قرن بیستم میلادی و قبل بر آن از تجارب اشغال متجاوزان خارجی، کشمکش‌های خونین و تقابل نظامی برای کسب و حفظ اقتدار سیاسی مستلزم تحلیل‌های گسترده از مهمترین مباحث زنده‌گی و گوشۀ از تاریخ مبارزات آگاهانه مردم این خطه می‌باشد. بررسی‌های علمی و تحقیقی در بارۀ شناسایی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ردیابی و پی‌جویی اوضاع سیاسی این مقطع بدون توجه به پیشینۀ سیاسی – تاریخی ممکن و مقدور نمی‌باشد.
مؤرخان چند برهۀ از تاریخ معاصر را به دلایلی که بستر رشد و شکوفایی بوده مستثنی می‌دارند: پادشاهی امیر شیر علی خان، زمامداری امیر حبیب الله خان و دهۀ دموکراسی.

سحر

$12.00

پینار و قدر شب پیش از اینکه بخوابند، حنایی که خواهرش سحر آماده کرده بود را به کف دستان‌شان مالیده جوراب‌های کهنه‌ی‌شان را مثل دست‌کش به دستان‌شان کردند و به رخت‌خواب‌شان خزیدند. لحظه‌یی بعد سحر نیز آمده در رخت‌خواب روی زمین، در کنار خواهرانش دراز کشید. از خوشی اینکه فردا در صبح عید از خواب بیدار می‌شوند، خواب به چشمان‌شان نمی‌آمد. پینار نمی‌توانست خودش را از فکر کردن به لباس جدیدش باز دارد. برای نخستین بار برایش لباس نو گرفته بودند، تا حالا مجبور شده بود تا با لباس‌های کوچک‌شده‌ی قدر گذاره کند. وقتی خودش را در لباس نو تصور می‌کرد، در پوستش نمی‌گنجید. برای قدر نیز به نیت عیدی کفش خریده بودند. حال او نیز متفاوت از پینار نبود. تا نصف شب در زیر لحاف قاه قاه خندیدند. قهرهای خواهرشان سحر را نیز جدی نگرفتند. آن‌ها می‌دانستند که قهرهای خواهر دوست‌داشتنی‌شان سحر، واقعی نیست. سحر خواهرشان دلش نمی‌آمد کارشان داشته باشد. در نهایت، بعد از اینکه هردوی‌شان خسته شدند، خواهرشان را در آغوش گرفته خوابیدند.

پرنده‌های مخملی و چند مثنوی دیگر

$12.50

«پرنده‌های مخملی و چند مثنویِ دیگر» برای نخستین‌بار از گل‌ناز طاهریان، در یک دفتر مستقل در افغانستان به دست نشر سپرده می‌شود. پیش از این شعرهای او در کتاب‌های: «مروری بر شعر معاصر تاجیکستان و از آن‌سوی آمو» که در اولی به گونه‌ی گزیده شعر و در کتاب دومی به نقد و تحلیل سروده‌های او پرداخته شده بود، به چاپ و نشر رسیده است.
دفتر «پرنده‌های مخملی» نخستین‌بار در امریکا (1400خ) به کوشش: «آراسته نیاز» به چاپ رسیده است و مثنویِ «داستان ما» در دفتر «چتر نجات صدا» (1398خ) در دوشنبه از سوی انتشارات ادیب به طبع رسیده بود. مثنویِ «کشتار ناتمام وقت» که در ده بخش بوده؛ «در عمق خواب‌ها، کودکی در شصت ماهی‌گیر، بهار، فاجعه‌ی عشق کیمیاگر، تابستان، پرواز بی‌بازگشت، تیرماه، کشتار ناتمام وقت، آیینه و زمستان» آخرین بخش آن می‌باشد، در هیچ دفتری به گونه‌ی کامل به چاپ و نشر نرسیده بود و جای بس مسرت و شادمانی‌ست که نخست در افغانستان به چاپ کامل می‌رسد و به دسترس علاقه‌مندان شعر بانو گل‌ناز طاهریان قرار می‌گیرد.

شهریار کوچک

$11.00

این‌گونه من تنها به‌سر بردم، بی‌آن‌که کسی را داشته باشم که از روی راستی با او سخن بگویم، تا این‌که شش سال پیش در کویری در صحرای آفریقا اتفاقی برایم افتاد؛ سامانی از ماشین هواپیمایم شکسته بود. و از آن‌جا که نه ترمیم‌کاری با خود داشتم و نه مسافری، آستین بر زدم تا به‌تنهایی به این ترمیم دشوار بپردازم. برایم مسئله مرگ و زنده‌گی بود. به زحمت آب آشامیدنی برای هشت روز داشتم.

خراسان

$11.00

دربارۀ گسترۀ تاریخی- جغرافیایی خراسان در درازای تاریخ مطالب بسیاری اعم از نظم و نثر نگاشته شده است و هزاران سند مکتوب در برگ‌های تاریخ درج است.
در این نوشته می‌کوشیم درباره سه موضوع به بررسی و کاوش بپردازیم:
یکی، ریشه و وجه تسمیه خراسان،
دو دیگر، این که در درازای تاریخ خراسان به کدام سرزمین اطلاق می‌گردیده است؟
و سه دیگر، هم نگاهی به کشاکش‌های سیاسی کنونی بر سر رستاخیز نام خراسان و نشاندن آن به جای نام افغانستان به چم کشور افغان‌ها/ پشتون‌ها.
با نام خراسان جهانیان از طریق آثار مکتوب زبان پارسی میانه ساسانی آشنا‌اند. با این هم چنین پنداشته می‌شود که شاید مفهوم خراسان در اواخر دوره اشکانیان پدید آمده باشد.

سنگ‌نبشته‌های باختری

$13.00

این کتاب از مجموع دو رساله پدید آمده است. رسالهٔ اول «سنگ‌نبشته‌های باختری با حروف بزرگ» است و دیگری «دو سنگ‌نبشتۀ تازه کشف‌شده به زبان باختری و بعضی آثار تاریخی دیگر از افغانستان».
بخش‌های اول و دوم کتاب حاضر، محتویات آن دو رساله را در خود دارد و بخش سوم نیز مسائل مهم تاریخی دیگری را که در انتهای آن دو رساله گنجانده شده بود.
در مجموع مطالب بخش‌های سه‌گانهٔ کتاب عبارت‌اند از «سنگ‌نبشتهٔ دشت ناور»، «سنگ‌نبشتهٔ رباطک»، «سنگ‌نبشتهٔ سرخ کوتل»، «سنگ‌نبشتهٔ دلبرژین»، «سنگ‌نبشتهٔ سیاه‌زمین جاغوری»، «سنگ‌نبشتهٔ درهٔ نیک‌پی»، «مُهری از شاه خیون‌ها»، «یک نام باختری و تصویر دو شاه» و «توضیحات دو سکهٔ نادر»

افسانه‌ی اَلمار یا دیو هفت دژ

$11.00

در زمان قدیم پادشاهی بود در کشور مهروسان،‌ نامش مهرآیین؛‌ او پادشاه بزرگی بود که از جالندر تا طبس و از آمو تا دریای هندوان فرمانش اجرا می‌شد.
باری، مهرآیین به‌مرور به قلمرو خویش، غرض سرکشی از رعایا و شکار سفر می‌کرد. روزی هنگام شکار، آهویی از کنار او رَست و راه فرار در پیش گرفت. شاه در پی او تاخت. آهو راه‌های صعب کوهی را گزید که اسب را رفتن در آن راه دشوار چه، که ناممکن بود. هنگامی که شاه جلو اسب گردانید تا به مُعَسکر برگردد، نگاهش به جویبار باریکی افتاد که آب کم و زلالی در آن روان بود. شاه از اسب فرود آمد تا مقداری آب بنوشد. وقتی آب را برداشت، در کف دست خود دانه‌ی درشت سرخ‌رنگ و فروزانی یافت. در چگونگی آن آب و آن دانه‌ی درشت به فکر افتاد؛ تشنگی را فراموش و سرش را بالا کرد و به جانبی نگریست که جویبار از آن می‌آمد. منشأ آن را ندید. برخاست و کنار جویبار را گرفت و به سمت آمدِ آن به راه افتاد. دوری نرفته بود که برج‌های قلعه‌ای نمایان شد. خود را به دیوار قلعه رسانید؛ آن‌جا که جویبار با آن دانه‌ی درخشنده از قلعه بیرون می‌آمد؛ اما راهی برای ورود به قلعه ندید. طول دیوار ـ را که بسیار دراز بود، پیمود‌ تا مگر راهی پیدا کند؛ اما چیزی نیافت. کنار دیوار دیگر و از آن‌جا به دیوار دیگر، خلاصه یک ساعت گذشت تا هر چهار دیوار را رصد کرد. در دیوار غربی قلعه، دروازه‌ای دید آهنین و بسیار بزرگ. کوشید آن را باز کند، اما ممکن نبود؛ دروازه مستحکم‌تر از دیوار‌ها بود…

دنیای دیگر

$12.00

مجموعه حاضر حاصل کار چند ساله است‌ که در مقاطع مختلف زمانی به مناسبت‌های گوناگون به صفحه ریخته شده‌اند. آنچه میان بخش‌های یازده‌گانه این اثر مشترک است‌ و سبب گردیده تا در این مجموعه کنار هم قرار گیرند، مضمون و محتوای مشترک آن‌هاست. نویسنده، طبع گزینه‌گوی و گزینه‌خوانی دارد، از این‌رو سعی‌اش بر این ‌بوده است تا فشرده و چکیده‌ آثار را در آورد و به دیگران عرضه بدارد. فشرده‌سازی آثاری گران‌سنگی همچون مثنوی، تذکره‌الاولیا، مقدمه‌ ابن‌خلدون و.. اگر لطف اندکی داشته باشد، خطرش بس بزرگ‌ است و دست یازیدن به چنین امری جسارت می‌طلبد، نمی‌دانم پسندیده است یا نکوهیده؟
نویسنده از رویارویی با این موضوعات، خاطره‌های خوشی دارد. از این بابت خدا را شاکر است که مدت کوتاهی را در سیر و سیاحت در دنیای علم و معرفت سپری داشته است. نمی‌دانم که بر خوانندگان عزیز چه اثری می‌نهد و در این باب چگونه قضاوت می‌دارند.

نفس گرم غزل

$10.00

آغاز کردم‌‌ راه را با اشک‌ پیمودم
از صبح تا بیگاه را با اشک پیمودم
می‌خواستم جایی بیابم در کنار تان
از خانه‌ام تا ماه را با اشک پیمودم
می‌شد کنار دوستان خندید من اما
این فرصت کوتاه را با اشک پیمودم
بین من و یوسف تفاوت نی‌ست! چون من هم
آزردگیِ چاه را با اشک پیمودم
گفتند در دور و بر دفتر شدی پیدا
سرتاسر بنگاه را با اشک پیمودم
از گریه افتاده، شبیه مرده‌ها گشته
شب تا سحر که آه را با اشک پیمودم

مانع

$10.00

«مانع» داستانی است در مورد بن بست‌ها و چارچوب‌هایی که آدمی برای خود ایجاد می‌کند. از قرار معلوم، موسیقی، انعطاف‌پذیرترین نوع هنر برای تفسیر است و هنرآفرینان این عرصه، لابد صاحبان انعطاف‌پذیرترین و نیرومندترین قدرت ممکن تخیل. اما وقتی ذهن آدمی چارچوب‌بندی شده باشد، حتی بااستعدادترین هنرمند نیز تلاش می‌کند آن‌چه را با چشم می‌بیند، با معیارهای حک‌شده‌ی ذهنش میزان کند و اگر دیده‌هایش با آن معیارها برابر نباشند، یا در این گمان می‌افتد که عقلش را از دست داده است یا فکر می‌کند چیزی در دنیای پیرامون سر جایش نیست.

خاستگاه و پرورشگاه تاجیک‌ها

$15.00

به باور راسخ من، هنگامی که سخن از نژاد و تیره و تبار و زبان و مذهب در میان می‌آید، سزاوار است در چهارچوبی به مسایل پرداخته شود که ارجگزاری به جایگاه بالای انسان چونانِ برترینِ جانداران، فراتر از همه چیزها قرار گیرد. همین گونه شاینده است تا با توجه به ارزش‌های والای فرهنگی، میهنی و ملی و آرمان‌های بزرگ انسانی و با دیدگسترده، بیزار از تنگ نگری‌های رایج به این مساله بنگریم.
از سویی هم، برای دستیابی به تفاهم، همسویی، نزدیکی، سازش و همدیگرپذیری در راستای ملت سازی، در تراز سراسری ملی و همگرایی گسترده در تراز منطقه‌یی؛ داشتن شناخت گسترده از توده‌های باشنده منطقه و آشنایی با ویژگی‌های تباری، زبانی، آیینی، زیستبومی و… تیره‌های باشنده در سرزمین ما و کشورهای همسایه ارزش بالایی دارد. برای مثال؛ مادامی که ما ندانیم که نیاکان پشتون‌های خاوری باشنده پیرامون کوه‌های سلیمان، از جمله غلزاییان، از بازماندگان هپتالیان‌اند که از راه کوه‌ها و دره‌های بدخشان به سرزمین‌های کنونی خود کوچیده‌اند و با تاجیک‌های باشنده شمال کشور و آسیای میانه از یک تیره و تبار و نژاد و زبان‌اند و همین گونه نیاکان پشتون‌های درانی از آسیای میانه، بلخ و هرات به جنوب کوچیده و با پارسیان و ایرانیان غربی همخون، همریشه و همتیره و همتبار‌اند؛ شاید در بسیاری از زمینه‌ها به بیراهه برویم.