نقش زنان مسلمان در تمدن اسلامی

$13.00

تاریخ همواره عرصە درگیری پیروان حق و باطل بودە است؛ جدال مستمری که صفحات تاریخ را از مبارزه سرشار و پهنه زندە‌گی انسان را از جنگ و نبرد آگنده کرده است.

دین مقدس اسلام، در آغاز طهورش، همواره درگیر نبرد در میدان‌های جنگ بوده است، بطوریکه مسلمانان از نبردی نمی‌آسودند مگر اینکه جنگ تازه‌ای و جبهۀ جدیدی در مقابل کفار و مشرکان می‌گشودند.

تعالیم انسان ساز وحی و تلاش طاقت فرسای حضرت محمد (ص) از اعراب جاهل، رزم‌آورانی پولادین و يكه‌تاز صحنه‌های نبرد تربيت کرد؛ تا آنجا كه جنگ‌آوران مسلمان، نه تنها كفار ومشركان حجازرا با تيغ بُرنده‌ی خود به خاک وخون غلتاندند؛ بلکه با برق شمشیر خویش، پادشاهی‌ها و امپراتوری‌ها را به حیرت انداختند و متزلزل ساختند.

تحول و دگرگونی عظیمی که دین اسلام در میان مردم آن زمان به وجود آورد، تنها مردان را در بر نگرفت؛ بلکه از زنان نیز انسان‌های فداکار و ایثارکر و با شهامتی ساخت که نقش به سزایی در پیروزی مسلمانان داشتند.

شیرین؛ زنی بر اوجِ زیبایی، خردمندی و شوربختی

$9.00

هرگاه به ابعاد شخصیت زنان راه‌یافته به اقلیم ادبیات فارسى درى نظرى انداخته شود، دریافته می‌شود که آنان معمولا سیما‌هاى تک‌بعدی‌اند. اگر ابعاد دیگری هم داشته باشند تحت تأثیر آن بُعد کمرنگ و نامحسوس هستند. گویا برای اجرای نقشی در صحنه آورده می‌شوند و با تمام شدن آن نقش از صحنه می‌روند و وظیفهٔ دیگرى نمى‌ماند که اجرا کنند.

رودابه برای آن به صحنه آورده می‌شود تا پهلوانى چون رستم را به دنیا بیاورد و بپرورد. تهمینه و کتایون برای آن حضور دارند تا در سوگ فرزندان‌شان سهراب و اسفندیار اشک بریزند که به دست مکارترین پهلوان شاهنامه «رستم» کشته می‌شوند (دومى نقش تاج‌بخشى هم دارد). سودابه براى آن حضور دارد تا انگیزه‌اى برای تراژیدى سیاووش گردد (زیبایى او را خون سیاووش تیره می‌کند). حرم عریض و طویل بهرام گور برای آن ایجاد گردیده است تا هوسباره‌تر محیطى براى هوسباره‌تر پادشاه ساسانى مهیا گردد.

لیلى (آن سیه‌چرده که شیرینى عالم با اوست) بیشتر نقش دوم را بازى می‌کند. او فداى تجلیل عشق مرد (مجنون) می‌شود. زلیخا در دو برههٔ زمانى دو نقش دارد: در برههٔ زمانى و شخصیت اول به هوس‌هاى نفسانى چنگ زده است و در پىِ برآورده کردن این هوس‌هاست. در این نقش که تنبارگى محور آن است، او سیماى اول داستان است. در برههٔ زمانى و شخصیت دوم تحت شعاع قدسیت حضرت یوسف قرار می‌گیرد و از یمن این مقام به موجودى فراانسانی مبدل می‌شود.

در این میان تنها شیرین است که سیماى چندبعدى دارد و همه ابعاد در سرتاسر داستان تا آخرین لحظهٔ زندگانىِ داستانى او موازى با هم پیش می‌روند. به نظر من اوست که نقش اول را بازى می‌کند نه خسرو. او در ادبیات فارسی دری یک سیمای شیرین، دلپذیر و کاملاً استثنایی است، شاید هم در ادبیات جهانی.

یک عنکبوت تار دوانده به جای تو

$11.00

دروازه وا بود… آمدم جا بود جولا نه
هرچیز پیدا بود در چشمم تو اما نه
سوراخ‌های میخ قاب عکس هایت بود
باقی پس از تو دیده می‌شد آنچه در خانه
با رفتن‌ات تبدیل شد قلبم به یک ذره
من از خودم هم ناامیدم از تو تنها نه
کشته زمانی می‌شوی وقتی زبانت را
دیوار‌ها می‌فهمند آدم‌های دنیا نه
شاید ترا هم لاجرم از یاد خواهم برد
این زخم‌ها، پس گردنی این روزها را نه!

دوستیِ روباه و لک‌لک

$8.00

آورده‌اند که روباهی در نزدیکی دلدل‌زاری لانه داشت و در همان حدود، از شکار پرندگان و خزندگان امرار معاش می‌کرد. از قضا آن دلدل‌زار چراگاه لک‌لکی بود سالخورده و سخت هوشیار. روباه هر باری که این‌بر و آن‌بر گشت‌وگذار می‌کرد، لک‌لک را می‌دید که سر در مرداب فروبرده و از جیفه‌ی آبزی‌ها تغذیه می‌کند. لک‌لک زیرچشمی روباه را نگاه می‌کرد و از جانب او بیمی به دل راه نمی‌داد.
مدتی بدین منوال گذشت‌ تا مؤالفتی میان آن‌ها به وجود آمد. روزی روباه لک‌لک را به مهمانی در خانه‌ی خویش دعوت کرد؛ لک‌لک به پاس آیین دوستی به آن لبیک گفت. روباه، ضیافت آبگینی از نوع «گردآو» تهیه دیده، آن را در تشت فراخ و همواری‌ آورده، با کمال اخلاص پیش‌رویِ مهمان نهاد و خود روی دو پا در جانب مقابل نشست و از روی ادب، مهمان را به خوردن طعام فراخواند.

افسانۀ گیلگمیش

$10.00

در گذشته‌های خیلی دور، آسمان و زمین باهم نزدیک بودند و از بالا کوه‌ها دست انسان‌ها به آسمان می‌رسید. خدایان و انسان‌ها در کنار هم می‌زیستند. خدایان در بلندای کوه‌ها و انسان‌ها در پایین کوه‌ها در دره‌ها کنار چشمه‌ها و رودخانه‌ها زندگی می‌کردند.
هزاران سال پیش در شهری بنام اوروک که دیوارهای بلند داشت، پادشاهی جوان، تنومند، خودخواه و ستم‌گر زندگی می‌کرد. شیر و گاو وحشی نر را بدون نیزه و شمشیر شکار می‌نمود. همه را وادار کرده بود در خدمت او باشند، حتا دختران جوان را برای خدمت به قصر برده بود و به دیدار پسران جوان نمی‌گذاشت. مردم از ستم گیلگمیش به ستوه آمدند، به خدایان زاری و شکایت کردند.
خدای آسمان (آنو) زاری و شکایت مردم را می‌شنود و به خدای قالب‌ساز (ارورو) فرمان می‌دهد که موجودی بسازد به اندازه‌ی گیلگمیش قوی باشد. خدای قالب‌ساز خاک را با آب دهان خود تر می‌کند و انکیدو را می‌آفریند. انکیدو تنومند بود، مانند زنان گیسوان بلند داشت و مانند شیر قوی و مانند پلنگ بیشه چابک بود. در گندم‌زار با حیوانات زندگی می‌کرد، حیوانات را دوست داشت و شکارچیان را نمی‌گذاشت حیوانات را شکار کنند یا آزار دهند. او یک مرد وحشی بود که خدایان برای زورآزمایی با گیلگمیش آفریده بودند.

کی جی بی در افغانستان

$18.00

از دیر باز پندار آن بوده است که کی‌‌جی‌‌بی -کمیتۀ امنیت دولتی شوروی – در راه اندازی تجاوز اتحاد شوروی بر افغانستان نقش عمده‌‌ داشت. به گونۀ مثال، می‌‌دانستیم که یوری اندوپوف رئیس کی‌‌جی‌‌بی مبتکر و انگیزندۀ عمدۀ تصمیم مداخلۀ نظامی در افغانستان بود، و این را نیز می‌‌دانستیم که بیشتر گزارشاتی که اکثر رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی را مجاب ساخت تا روی تصمیم لشکرکشی به افغانستان صحه بگذارند توسط نمایندگان محلی کی‌‌جی‌‌بی در کابل تهیه شده بود. بر این نکته نیز آگاه بودیم که کی‌‌جی‌‌بی در زنده و برپا نگهداشتن رژیم غیر مردمی ببرک کارمل پس از دسمبر 1979 نقش عمده داشت. اما آنچنان که سرشت سازمان‌‌های اطلاعاتی و استخباراتی در شرق و غرب است، تا کنون جزئیات کمی دربارۀ چگونگی عملکرد کی‌‌جی‌‌بی در افغانستان در دست بوده است.
متنی که در ذیل می‌‌آید نسخۀ ویراستۀ دست‌‌نویسی است که به دست کارمند سابق بایگانی (آرشیف) کی‌‌جی‌‌بی واسیلی متروخین که در سال 1992 به بریتانیا گریخت نوشته شد و خطوط کلی کارکرد عملیاتی کی‌‌جی‌‌بی در افغانستان میان سال‌‌های 1978 و 1983 را ترسیم می‌‌نماید.
متروخین هنگامی در سال 1999 به شهرت رسید که با فرار و پناه جستن در غرب شش صندوق یادداشت با خود همراه آورد و با همقلمی کریستوفر اندریو کتاب «شمشیر و سپر: آرشیف متروخین و تاریخ مخفی کی‌‌جی‌‌بی» را به رشتۀ تحریر درآورد. یادداشت‌‌هایی که در صندوق‌‌ها جا داشت حاوی شرح فعالیت‌‌های کی‌‌جی‌‌بی و سایر ادارات استخباراتی شوروی بود که قدامت آنها به سال 1918 می‌‌رسید و شامل موادی در ارتباط با فعالیت کی‌‌جی‌‌بی در ایالات متحدۀ امریکا و اروپای غربی بودند.
آنچه یادداشت‌‌های متروخین باز می‌‌گویند اینست که کی‌‌جی‌‌بی از همان آغاز در سیاست‌‌های شوروی در قبال افغانستان عمیقاً ذیدخل بوده است. شمار ایجنت‌‌ها (گماشتگان) کی‌‌جی‌‌بی در داخل افغانستان به صدها تن می‌‌رسید که نه تنها در افغانستان بلکه در کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان نیز نقش بازی می‌‌کردند. دولت سردار محمد داوود (1973-1979) با شوروی‌‌ها همکاری نزدیک داشت و چندین تن از وزرای محمد داوود با کی‌‌جی‌‌بی ارتباطاتی داشتند. با تأیید و تصدیق آنچه از سائر منابع می‌‌دانیم، یادداشت‌‌های متروخین نشان می‌‌دهند که اتحاد شوروی در براندازی حکومت داوود به دست کمونیستان افغانی در اپریل 1978 (آنچه «انقلاب ثور»ش می‌‌خواندند) نقشی نداشت، ولی کی‌‌جی‌‌بی از توطئۀ براندازی داوود از پیش‌‌ آگاه بود. دولت محمد داوود به دست کمونیستهای افغانی در اپریل 1978 سرنگون شد. متروخین دخالت و سهیم بودن اتحاد شوروی را درین موضوع رد می کند و بدین وسیله مُهر تایید روی معلوماتی که از منابع دیگر درین باره رسیده است می‌‌گذارد، اما با آنهم این مطلب را تایید می‌‌کند که کی‌‌جی‌‌بی در بارۀ قیام علیه داوود از قبل مطلع بود. پس از به قدرت رسیدن دولت جدید کی‌‌جی‌‌بی به سرعت متخصصین و کارشناسان خود را وارد افغان

چشم بندی

$12.00

روزه بودم، در بغل حلوای قندی داشتی
بر لبانت چند میخانه «برندی» داشتی
پیر گشتم تا بلد گشتم خم و پیچ تو را
زندگی ‌واری تو هم پخج و بلندی داشتی
در غل و زنجیر دیدم پشت پلکت خویش را
واقعیت داشت یا تو چشم‌بندی داشتی؟
صورتت در بین مردم از خجالت سرخ شد
دختر سردار، گردن‌بند «وندی» داشتی!
عشق بود آنچه به خلوت بر لبانت نقش بست
خوب شد یک سوژه که پُت‌پُت بخندی، داشتی
من دلم هم‌صحبت «بازار صابر» بود و تو
خواهری با شعر «فرزانه خجندی» داشتی
کاش آن تاریخ بر سنگ مزارم حک شود
آن‌زمان‌هایی که هژده سال و اندی داشتی
دیدمش، قلبش تپش‌ها داشت در چوکات حوض
از برای آب حتا دلپسندی داشتی!

مجله‌ی دریچه – شماره‌ی ۲

$12.00

این دومین شماره‌ی مجله‌ی «دریچه» است که به شما تقدیم می‌شود. در این مجله که هنوز گام‌های کودکانه‌ی خود را برمی‌دارد، تاکید ما بر یک چیز است: وقتی آموزش به عنوان حق در جامعه‌ای سلب می‌شود، کسانی باید در آن جامعه باشند که برای رسیدن به این حق تلاش کنند. ولو این تلاش به همین کوچکی کار و فعالیتی باشد که شاگردان شجاع و آموزگاران متعهد مکتب دریچه در افغانستان و بیرون از آن انجام می‌دهند. ما تلاش می‌کنیم با نشر نوشته‌های شاگردان و معلمان ما از گوشه و کنار افغانستان بگوییم که هستیم، هرچند هستی ما هم زیر فرمان حاکمان کنونی افغانستان غیرقانونی است. به ما یاری برسانید.

رادیوی پدرکلانم

$15.00

خاله شمسیه هنگام حکایتِ واقعه‌ی مرگ پسرش حتی یک قطره‌ اشک نریخت. آرام بود و مانند هر قصه‌ی عادی دیگر حکایت خود را بازگفت و وقتی می‌خواست بایستد، متوجه شدم که کمرش را راست نمی‌تواند و به کمک عصایی که در دست داشت به سختی خود را سر پا نگهداشت. او آرام بود. هیچ بغضی نداشت. آهی هم از روی حسرت نکشید. مانند یک سرگذشت یا هم یک اتفاق عادی قصه‌ی جوان‌مرگ شدن تنها پسرش را بازگو می‌کرد. من به شنونده‌ی حوصله‌مندی فکر می‌کردم که آرام و صبور حکایت غم‌انگیز او را با گوش‌های خوب‌تربیت‌شده‌اش می‌شنید. اگر شنونده، صبور نباشد راوی کم‌حوصله و عجول می‌شود و سعی می‌کند هرچه زودتر قصه‌ی خود را به پایان برساند و خود را راحت سازد. من به همسایه‌ها، دوست و آشنای او فکر می‌کردم که چه‌قدر مردم خوبی بودند که فرصت می‌دادند خاله شمسیه سه سال پی‌هم یک قصه را بارها و بارها حکایت کند و به توالی داستان غم‌انگیز خود پیچ و خم ببخشد و در آن، دنبال زیبایی‌های کلامی باشد.

ناقص‌الحقل

$15.00

پیش از پرداختن به اصل موضوع، می‌خواهم تأکید کنم، من هیچ کشوری را نمی‌شناسم که مسئلهٔ برابری زن و مرد در آنجا حل شده باشد. در هر گوشهٔ دنیا، نابرابری حقوق زن و مرد به نحوی وجود دارد و تمام کشورها با این مسئله‌ روبه‌رویند. اما در کشورهای پیش‌رفته، مشکلات جامعه، از جمله این مشکل، به رسمیت شناخته شده است. در آنجا اندیشمندان، جامعهٔ شهروندی و نهادهای مدافع حقوق بشر در جهت روشنگری و تأمین برابری جنسیتی، کار و تلاش می‌کنند. آنان مقاله می‌نویسند؛ کتاب منتشر می‌کنند؛ فلم، نمایش و موسیقی تولید می‌کنند؛ بحث برابری جنسیتی را شامل نصاب درسی می‌کنند و از نصاب درسی، شاخص‌های جنسیت‌ستیزی را حذف می‌کنند. اما در افغانستان این مشکل به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ بر آن سرپوش گذاشته می‌شود تا به‌نحوی، دیده‌نشدن مشکل، مساوی به نبودن آن وانمود شود. این است که زن در افغانستان و کشورهای شبیه آن، از امکانِ گذار به حقِ داشتنِ کرامت انسانی محروم است.

آسمان و توماس ادیسون

$13.00

ناوقت شب بود. عوعو سگی از کوچه به گوش می‌رسید و هوای ملایم از لای پنجره نرم نرم داخل اتاق می‌ریخت و ‌پرده‌ها را آرام آرام تکان می‌داد. آسمان، دخترک خیالاتی، با چشمان بادامی، پوست گندمی، موهای فرفری‌ و همیشه متبسم و متفکر، روی بستر خوابش نشسته بود و به سفری که فردا پیش رو داشت، می‌اندیشید. او به دنیای خیالاتش غرق ‌شده بود. چشمانش راه کشیده بودند و در خیال، با دختر مامایش که هم‌سن و سالش بود، در قریه چکر می‌زد. خیال، دنیای او را رنگین ساخته بود. وقتی او خودش را با دختر مامایش بر سر مزرعه و روی پلوان‌ها و در کنار گل‌ها و پروانه‌ها و گنجشک‌ها تصور می‌کرد، لذت می‌برد و غرق در شادی و نشاط می‌شد.

جمعیتی از فلتر سیگار

$10.00

چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟
که هی مقدمه چيدی نگفتی اما چه؟

سر از تو هيچ نشد در بياورم شايد
سر جهنميان را به کار دنيا چه؟

در اهتزاز خم و پيچ گيسويت ديدم
که سلب می‌شود آرامش جهان با چه؟

خزان رسيد و شدم برگ فرش راهت اگر
نيايی و نگذاری به روی من پا چه؟

تو خوش‌نمای‌ترين تابلوی شهر استي
که خنده کرده روانی و ما تماشاچی

دليل اصلی آوارگيم خنده‌ی توست
اگرچه ميهنم از دست رفته من را چه؟!

اگرچه هويتم اين‌همه پر از زخم است
اگرچه سوخته راهی‌ستم به دنيا چه؟

به من بگو که چرا اين‌همه سرت جنگ است؟
چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟

پایان بی نهایت

$13.00

نشست و زُل زد و برخاست و دراز کشید
خدا چقدر عزیزم ترا به ناز کشید
ظرافت تنت آسان نمی‌شد آرایش
کشید و خط زد و پنسل گرفت و باز کشید
چقدر داد تکان دستِ خالقت را سیم
شبی‌که برق دوتا دیده را سه‌فاز کشید
برای آن‌که شوی جفت مرد زیبایی
ترا مطابق فرمایش ایاز کشید
به دانه‌دانه‌ی گندم وزید، رنگت را
پس از گرفتن چندین رقم جواز کشید
به رفع خستگیِ حمد و سجده و محراب
ترا برای پرستش پس از نماز کشید
درست گفت، ندانم کدام شاعر گفت:
خدا کشیدت و از کار دست بازکشید
هزار نمره گرفت از رقابت آزاد
ترا کسی‌که به قصد صد امتیاز کشید

خاک و خون

$9.00

شادی؛ درامه‌ای‌ست که پایان گرفته‌است
غم‌؛ فیلم‌نامه‌ای‌ست که جریان گرفته‌است
شهری‌ست از چهارطرف در حصارِ مرگ
هرگوشه را جنازه‌ی انسان گرفته‌است
تا مغزِ استخوان نخورد ول نمی‌کند
خیره‌سگی که لاشه به‌دندان گرفته‌است
اینجا اگر که شاخه‌گلی سر کشیده‌است
از خاک و خونِ پیر و جوان جان گرفته‌است
در ارتکابِ جرم تردد نمی‌کند
او از خدای خویش که فرمان گرفته‌است!
ما را زمانه صد رقم آزار می‌دهد
بر دیگران اگرچه که آسان گرفته‌است
چندی‌ست در محله‌ی ما «گور‌ کندن» است
شغلی که بد‌ رقم سر و سامان گرفته‌‌است

نقدی بر ساختار نظام در افغانستان

$18.00

افغانستان بعد از عقب‌نشینی نیروهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۹ و پایان جنگ سرد در دهه‌ی نود، از سوی غربیان، که روزگاری از جهاد و مقاوت ملی مردم افغانستان علیه تجاوز و اشغال نظامی اتحاد شوروی در سال‌های ۱۹۸۹ – ۱۹۷۹ حمایت می‌کردند، به سرزمین فراموش شده‌ای‌ تبدیل شد.
افغانستان بعد از سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیب‌الله در سال ۱۹۹۲ و پیروزی انقلاب اسلامی تحت رهبری مجاهدین، یکی از مهلک‌ترین جنگ‌های قومی و مذهبی را تجربه کرد. این نبرد داخلی برای سیطره و آزادی، با درنظرداشت طبیعت منطقه و موقعیت استراتژیک این کشور، پیامدهای فراگیر و غیرمترقبه‌ای داشت.
سقوط دولت، بی‌قانونی و اعمال خشونت در غیاب یک حکومت قابل قبول برای همه، زمینه را برای تروریست‌ها (دهشت‌افگنان) و گروه‌های تندرو بیرون از افغانستان چون تنظيم القاعده فراهم ساخت تا مراکز خود را در افغانستان تأسیس و حمایت تعدادی از ساکنان شرق و جنوب کشور را جلب کنند.
عمل‌کردهای غیر انسانی و خلاف موازین پذیرفته شده‌ی بین‌المللی از سوی طالبان و حملات تروریستی سازمان القاعده در ۱۱ سبتمبر ۲۰۰۱ علیه ایالات متحده‌ی امریکا، بار دیگر افغانستان را از عزلت طولانی بیرون کرد و در محراق توجه جهانیان قرار داد. بعد از شکست طالبان، موج تازه‌ای از تغییر و گذار به سوی دموکراسی (مردم‌سالاری) به همکاری غرب در افغانستان زیر پوشش معاهده‌ی بن (۲۰۰۱) شکل گرفت. در این معاهده تدوین قانون اساسی جدیدی برای کشور پیش‌بینی شد تا بر اساس آن، نهادهای دایمی حکومتی پایه‌ریزی شده و اساس یک نظام دموکراتیک باثبات گذاشته شود و این نظام جدید، جای رژیم‌های ناکام قبلی را بگیرد.
در مرحله‌ی پساطالبان، افغانستان از زوایای مختلف، چه در سطح اکادمیک و چه در سطح رسانه‌ها، مورد مطالعات و پژوهش‌های متعدد قرار گرفته است؛ ولی تا هنوز مطالعه‌ی همه‌جانبه و گسترده‌ای در زمینه‌ی تأثیر قانون اساسی جدید و نظام که برای کشور به ارمغان آورده، بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، صورت نگرفته است. بنابراین، نیازی دیده می‌شود تا تأثیر قانون اساسی جدید بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، به مثابه‌ی یک نمونه‌ی جدید در موج حرکت به سوی مردم‌سالاری در آغاز قرن بیست و یکم، مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.
در این جستار، به عوامل و مسایل مختلفی تماس گرفته شده که به نحوی با موضوع مورد بحث رابطه دارند، ولی مطالعه به طور عمده بر تأثیر نظام ریاستی قوی انحصاری و متمرکز بر چشم‌انداز تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان طبق قانون اساسی ۲۰۰۴ توجه دارد. طرف‌داران این نظام در افغانستان مدعی‌اند اتخاذ همچو نظامی به ثبات، مهار جنگ و تحکیم دموکراسی در کشور می‌انجامد. این مطالعه با بررسی این ادعاها، گزینه‌های دیگری را نیز با استفاده از تیوری‌های مطرح و بحث‌های جا افتاده در این زمینه مورد مطالعه قرار می‌دهد.

بهارستان جامی

$20.00

جامی، دانشمند بی‌بدیل قرن نهم هجریِ قلمرو تمدّنیِ مشرق زمین، شخصیتی است دایرة‌المعارفی که آئینۀ تمام‌نمای علوم معقول و منقول زمانش به شمار می‌رود؛ علومی که از فراسوی قرون هنوز هم بر تارک زمان می‌درخشد و هرچه زمان می‌گذرد بر ارزش و بهای این میراث عظیم علمی – ادبی افزوده می‌شود.
جامی را آخرین شاعر عهد تیموری و بزرگترین ادیب و شاعر فارسی زبان پس از حافظ می‌دانند که با وجود کثرت شاعران زمان خود و غلبۀ روح شعر بر مجاری حوادث و تحولات اجتماعی آن زمان، امّا با این وجود هیچ شاعری به برازندگی وی در عصرش و زمانه‌های پسین قد بر نیفراشته است.
جامی کتاب «بهارستان» را که شاهکار ادب منثور و منظوم فارسی به شیوۀ گلستان سعدی است برای فرزندش ضیاؤالدّین یوسف نگاشت و سپس به رسم معمول آن روزگار به امیر علم‌دوست و ادب‌پرور زمانش سلطان حسین بایقرا اهدا کرد. همچنان‌که او کتاب «فوائدضیائیّه» معروف به شرح ملاجامی در علم نحو را که اثر علمی بی‌بدیل وی در ادبیات زبان عربی است و تا هنوز در همه حوزه‌های علمیۀ مشرق زمین تدریس می‌شود نیز به نام این فرزند مهر آوندش به رشتۀ تحریر آورده است.

باغ مهربانی

$8.00

در زمان‎های قدیم، باغی بود که در آن شکار ممنوع بود. یعنی در آن باغ هیچ حیوانی حق نداشت حیوانی دیگر را شکار کند. به خاطر همین، آن باغ، «باغ مهربانی» نام داشت. باغ مهربانی در دامنه‎ی تپه‌ا‎ی سرسبز قرار داشت و جوی آبی نیز از میان آن می‎گذشت.
پایین‎تر از باغ، ویرانه‎های یک شهر قدیمی بود. درون آن ویرانه‌ها، حیوانات موزی و بدی زندگی می‎کردند که جز کشتن و خوردن دیگر حیوانات، کار دیگری نداشتند. آن‌ها همیشه منتظر بودند که حیوانات باغ مهربانی اشتباهی از آن‌جا بیرون بیایند و لقمه‎ی چرب آن‎ها شوند.
در باغ مهربانی حیوانات کوچک و بزرگ و پرنده‎های گوناگون در خوشی و آرامی زندگی می‎کردند. خرگوش‎ها با گوش‎های بزرگ و دست‎های کوتاه‌تر از پا، بعد از خوردن علف، بدون ترس از گرگ یا سگی روی سبزه‎ها استراحت می‌کردند.

محاکمه

$14.00

عیساخان صبح روزی که آن لحظه به یاد نمی‌آورد کدامین روز و از کدامین ماه سال بود – البته به او بایست حق داد که نداند، زیرا ماه‌ها و حتی گاه سال میلادی نیز در ذهنش مخلوط شده بودند و غریبه می‌نمودند – وقتی از خواب بیدار شد، حضور افسرنظامی دانمارکی‌ای را بالای سرش متوجه شد. اگر ظاهر دانمارکی افسر نمی‌بود، چه‌بسا که او در آن پریشانی ذهن حتی مکان بیدارشدنش را نیز درنمی‌یافت که در اردوگاه پناهندگان سندهولم به سر می‌برد. داشت خواب روستایش در افغانستان را می‌دید و اکنون با دیدن افسر، گویی از آسمان به زمین افتاده باشد، زمان و مکان در مخیله‌اش در هم آمیخته شدند همراه با واقعیت و وهم، چنان که اکنون هم‌روستائیانش را پشت پنجره‌ی اتاقش که رو به حویلی پائیزی اردوگاه باز بود، قدونیم‌قد ایستاده می‌دید. مگر این افسرنظامی برایش یادآور واقعیت عظیم و خشن و ناگواری بود، چنان صعب و ابهت‌وار که گویی سقفی را بر سرش فروریخته باشند.

بررسی اوضاع سیاسی افغانستان

$13.00

عدم آگاهی نسل‌های موجود به اوضاع سیاسی افغانستان در قرن بیستم میلادی و قبل بر آن از تجارب اشغال متجاوزان خارجی، کشمکش‌های خونین و تقابل نظامی برای کسب و حفظ اقتدار سیاسی مستلزم تحلیل‌های گسترده از مهمترین مباحث زنده‌گی و گوشۀ از تاریخ مبارزات آگاهانه مردم این خطه می‌باشد. بررسی‌های علمی و تحقیقی در بارۀ شناسایی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ردیابی و پی‌جویی اوضاع سیاسی این مقطع بدون توجه به پیشینۀ سیاسی – تاریخی ممکن و مقدور نمی‌باشد.
مؤرخان چند برهۀ از تاریخ معاصر را به دلایلی که بستر رشد و شکوفایی بوده مستثنی می‌دارند: پادشاهی امیر شیر علی خان، زمامداری امیر حبیب الله خان و دهۀ دموکراسی.