آسمان در سرزمین عجایب

$12.00

«آسمان در سرزمین عجایب»، یک داستان علمی‌تخیلی است. این داستان در واقع سیری‌ست به داخل بدن انسان. جایی‌که با تک‌تک‌ استخوان‌ها، سیستم عصبی، ایمنی، گوارشی، تنفسی، دوران خون، … به شیوه‌ی دلکش و هیجان‌انگیز و کاملاً متفاوت، آشنا می‌شوید. در این داستان، اعضای داخلی وجود انسان، با شما سخن می‌گویند و نوعیت فعالیت و وظیفه‌ی خود را به معرفی می‌گیرند. نویسنده، با نیروی تخیل، کوشیده‌است از رهگذر این داستان، ساختار و کارکرد‌های بدن انسان را برای دانش‌آموزان، به گونه‌ی بسیار ساده و جذاب معرفی کند.

مطالعه‌ی این داستان را به کودکان، نوجوانان و حتا بزرگان پیشنهاد می‌کنیم.

آسمان و توماس ادیسون

$13.00

ناوقت شب بود. عوعو سگی از کوچه به گوش می‌رسید و هوای ملایم از لای پنجره نرم نرم داخل اتاق می‌ریخت و ‌پرده‌ها را آرام آرام تکان می‌داد. آسمان، دخترک خیالاتی، با چشمان بادامی، پوست گندمی، موهای فرفری‌ و همیشه متبسم و متفکر، روی بستر خوابش نشسته بود و به سفری که فردا پیش رو داشت، می‌اندیشید. او به دنیای خیالاتش غرق ‌شده بود. چشمانش راه کشیده بودند و در خیال، با دختر مامایش که هم‌سن و سالش بود، در قریه چکر می‌زد. خیال، دنیای او را رنگین ساخته بود. وقتی او خودش را با دختر مامایش بر سر مزرعه و روی پلوان‌ها و در کنار گل‌ها و پروانه‌ها و گنجشک‌ها تصور می‌کرد، لذت می‌برد و غرق در شادی و نشاط می‌شد.

آفتاب آن بالا، سمت راست

$11.00

دوریس دیوری Doris Dörrie (۲۶ می ۱۹۵۵) نویسندهٔ معاصر آلمانی است. او در هانور آلمان به دنیا آمد و دورهٔ لیسه را در ۱۹۷۳ تمام کرد. در همان سال دورهٔ دو سالهٔ آموزش فلمسازی را درر رشتهٔ دراماتورگی در دانشگاه پاسیفیک شه استوکتن ایالت کالیفرنیا آغاز کرد. دیوری تحصیلاتش را در مکتبب پژوهش های اجتماعی در نیویارک ادامه داد. او در سال ۱۹۷۵ تحصیلاتش را در رشتهٔ تلویزیون و فلم در دانشگاه مونشن ادامه داد. او خود را در رشته‌های گوناگون تلویزیون و سینما، از جمله فلم مستند آزمود تا بالاخره در فلمسازی و داستان متمرکز کرد.

آهو، به خانه برگرد!

$10.00

آسمان صاف و زیبا بود. هوای ملایم بهار هنوز بوی نوروز و عطر نرمِ سبزه‌های نَورسیده را در خود داشت. در گوشه‌ای از این منظره‌ی بهاری، چند تا چوچه‌‌آهوی وحشی هم دیده می‌شدند. آهوها مست و شاد در دامنه و اطرافِ قله‌ی کوه می‌چریدند. شماری هم روی پره‌های نسبتاً هموار سنگ‌های کوه خوابیده بودند و نشخوار می‌کردند. آهوبچه‌هایی‌که از کوه پایین‌ آمده بودند، با شیطنت و چالاکی،‌ با پاهای نازک خود روی سبزه‌ها چنان خیزهای بلند برمی‌داشتند که گویا بدن‌های‌شان از جنس باد باشد.
ناگهان آهوهای بالغ گوش تیز کردند و هراسان هر سو را پاییدند. هوا را بو کشیدند و گردن‌های خود را راست‌ کردند تا دقت‌شان بیشتر شود. دو سه نفر تفنگ به‌دست از پشتِ گردنه با صدای بلند فریاد کشیدند:
آهااااااای هاهاهاهاااااای.

ابر موفرفری

$12.00

در افسانه‌ها سال‌ها سیر کردم
خدایان همه بنده‌های تو بودند
بتان را تراشیده‌ای تو، ولیکن
بتان هم تراشنده‌های تو بودند

به سجده خماندی سحر ساحران را
به بیرون که خواندی دمی راهبان را
کلیسا‌نشینان که از کشته‌‌هایت…
کشیشان که شرمنده‌های تو بودند

به پایین کشیدی شبی آسمان را
به روی زمین فرش کردی و بعداً
ستاره، ستاره، به هنگام رقص‌ات
همه جزء بیننده‌های تو بودند

پری‌های پروانه‌بردوش دریا
هزاران گل شاد آغوش صحرا
زنان اثیریی همواره زیبا
همه زاده‌ از دنده‌های تو بودند

به هرسو به دنبال گنجی دویدند
پس از رنج‌ها هم، به رنجی رسیدند
زمین را که کندند مردان غمگین
طلاها فقط خنده‌های تو بودند

یلان زمین‌گیر برگشته از جنگ
هزاران چریک پر از رنگ و نیرنگ
سواران هندویی افتاده در گنگ
یکایک سرافکنده‌های تو بودند

گذشته گذشته، تو را جَسته جُستند
ولی از محالات بودی به هرحال
جوانان بشکوه، بر اسپ رؤیا
شریکان آینده‌های تو بودند

تو را چوب کبریت انگشت‌هایم
تو را شعله‌های رشید صدایم
تو را خط به خط دوست دارند رگ‌هام
که عمری نویسنده‌های تو بودند

ابوشکور بلخی

$10.00

این کتاب دایر به روزگار، آثار، اهمیت و ارزش میراث برجای‌مانده یکی از شاعران برجسته هم‌زمان استاد رودکی، حکیم ابوشکور بلخی معلومات می‌دهد. مؤلف بار اول محتوای اشعار ابوشکور را از نقطه نظر ارزش‌های احیای ادبیات دوران سامانیان به بررسی گرفته، ارزش هنری، ادبی و اخلاقی آثار این شاعر حکیم را با دلیل‌های معتمد ثابت نموده‌است. این تدقیقات نخستین ماناگرافی نسبتاً مکمل و جامع در بارۀ ابوشکور بلخی بوده، برای دانشجویان رشتۀ فیلالاگی فیلولوژی، لغت‌شناسی، متن‌شناسی و محققان و ادبیات‌شناسان مفید خواهد بود.

از این دکان قند

$15.00

عبدالله عارف چاه‌آبی بین سال‌های ۱۲۶۰-۱۳۲۲ خورشیدی زنده‌گی کرده‌‌است. زادگاه عارف را دهکدۀ تخن‌آباد، شهرستان چاه‌آب، استان تخار می‌گویند. از سن پانزده ساله‌گی با فن شریف شاعری آشنا و از آن به بعد؛ حتا، تا سال‌های پایانی زنده‌گی‌اش که خواری، نداری و نابینایی به یک‌باره‌گی سراغ جان عزیز و طبع لطیف این مهم آمدند، دست از دامن این هنر گرامی رها نکرده و به نوازش و پرورش فرشتۀ الهام پرداخته است.
نخستین‌بار دیوان شعرهای عارف توسط محمد ابراهیم چاه‌آبی در سال 1373 خورشیدی گردآوری، چاپ و نشر شد که ما دست این مؤلف ارجمند و گرامی را به گرمی می‌فشاریم. تحمل بیش‌تر از ده سال رنج و ریاضت ایشان بود که امروزی‌ها عارف می‌دانند و عارف می‌شناسند.
مجموعۀ شعری از این دکان قند دربرگیرندۀ تقریباً صد شعر موزون در قالب‌های متفاوت است که توسط ادهم کاوه و مسیح سیامک از دیوان شاعر انتخاب شده‌اند. این مجموعۀ شعری پُربار به دوست‌داران شعر و ادبیات پارسی تقدیم می‌شود.

افسانه‌ی اَلمار یا دیو هفت دژ

$11.00

در زمان قدیم پادشاهی بود در کشور مهروسان،‌ نامش مهرآیین؛‌ او پادشاه بزرگی بود که از جالندر تا طبس و از آمو تا دریای هندوان فرمانش اجرا می‌شد.
باری، مهرآیین به‌مرور به قلمرو خویش، غرض سرکشی از رعایا و شکار سفر می‌کرد. روزی هنگام شکار، آهویی از کنار او رَست و راه فرار در پیش گرفت. شاه در پی او تاخت. آهو راه‌های صعب کوهی را گزید که اسب را رفتن در آن راه دشوار چه، که ناممکن بود. هنگامی که شاه جلو اسب گردانید تا به مُعَسکر برگردد، نگاهش به جویبار باریکی افتاد که آب کم و زلالی در آن روان بود. شاه از اسب فرود آمد تا مقداری آب بنوشد. وقتی آب را برداشت، در کف دست خود دانه‌ی درشت سرخ‌رنگ و فروزانی یافت. در چگونگی آن آب و آن دانه‌ی درشت به فکر افتاد؛ تشنگی را فراموش و سرش را بالا کرد و به جانبی نگریست که جویبار از آن می‌آمد. منشأ آن را ندید. برخاست و کنار جویبار را گرفت و به سمت آمدِ آن به راه افتاد. دوری نرفته بود که برج‌های قلعه‌ای نمایان شد. خود را به دیوار قلعه رسانید؛ آن‌جا که جویبار با آن دانه‌ی درخشنده از قلعه بیرون می‌آمد؛ اما راهی برای ورود به قلعه ندید. طول دیوار ـ را که بسیار دراز بود، پیمود‌ تا مگر راهی پیدا کند؛ اما چیزی نیافت. کنار دیوار دیگر و از آن‌جا به دیوار دیگر، خلاصه یک ساعت گذشت تا هر چهار دیوار را رصد کرد. در دیوار غربی قلعه، دروازه‌ای دید آهنین و بسیار بزرگ. کوشید آن را باز کند، اما ممکن نبود؛ دروازه مستحکم‌تر از دیوار‌ها بود…

امواج وحشی و پنجۀ نور

$11.00

این شاعر توانا و ترانه‌سرا، فرزند حاجی عبدالحکیم، روز ششم جدی سال 1326 هجری خورشیدی در قریۀ امیر محمدخان ولایت غزنی دیده به جهان کشود. دروس ابتدایی را در مکتب سید جمال الدین افغانی و متوسطه و عالی را در لیسۀ نادریه‌ی کابل خواند. در سال 1352 هـ. خ. از دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه کابل به دریافت درجه‌ی لیسانس نایل آمد. در سال 1354 هجری خورشیدی بیماری سرطان گریبان‌گیرش شد و سرانجام در 21 سرطان همان سال در شهر کابل به رحمت حق پیوست. خانواده و دوستان پیکرش را به ولایت غزنی منتقل و در زادگاهش دفن نمودند.(1)

«ازهر» با اینکه در جوانی درگذشت حدود هزار پارچه شعر در قالب‌های گوناگون از شیوه‌های کهن و نو به یادگار گذاشت.

در سرایش ترانه شیوۀ ابتکاری و ویژۀ خود را داشت و در گفتن اشعار هزل‌آمیز استاد بود. شعرهای او دارای درون‌مایۀ عمیق اجتماعی است و از اندیشه‌های ترقی‌خواهانه مایه می‌گیرد. سروده‌هایش چندین‌بار برندۀ جوایز عالی مطبوعاتی شده است.(2)

شمس‌الدین مسرور آوازخوان شناخته‌شدۀ کشور که شهرت هنری‌اش را مرهون تصنیف‌های زیبای «ازهر فیض‌یار» می داند و بیشتر از 100 پارچه شعر او را در آرشیف رادیو تلویزیون افغانستان ریکارد کرده است، اذعان می‌دارد که «نه تنها برای من، بلکه به شمار زیادی از آوازخوانان مشهور هر یک محترم استاد مهوش، ژیلا، ناهید، پرستو، هنگامه، سیما ترانه، احمد ظاهر، هماهنگ و چندین تن دیگر چشمۀ فیض بود. او افزون بر تضنیف، غزل، رباعی، دوبیتی و شعر آزاد، چندین درام منظوم نوشته بود، که بسیاری در آرشیف رادیو موجود‌اند. یکی از درام‌هایش به نام «بابه کپک» توسط هنرمندان بخش موسیقی هریک محترم سارا زلاند، ژیلا، جلیل زلاند و من (شمس الدین مسرور) تهیه گردید، در عرصۀ تیاتر استاد رفیق صادق، زینت گلچین و سید احمد هلال به دایرکت استاد صادق آن را ریکارد کردند.

باغ آذریون‌ها

$11.50

پایهایم کشتزارِ زخمۀ ساطور هست
جنگلِ نارنج، صد فرسنگ از من دور هست

من که عمری انتظار باغ روشن می‌کشم
باغ آذریون‌ها پشتِ شبِ دیجور هست

منزل دوری که من امروز طی باید کنم
روستای روشنِ افرشته گانِ نور هست

در خیابان‌های خاکی نیست جز خیل گدا
جاده‌ها لبربز پایِ آدمِ مجبور هست

سیب باغی، تازه گل کردست و می‌گرید کسی
ممکن او رشکِ پری یا گریه‌هایِ حور هست

خانۀ پروانه‌های یادِ آتشگاه دور
کاسۀ خالیِ سر نه، کاسۀ تنبور هست

مرغهای خانگی! مجموعۀ مرغابیان!
پرسه در آفاق، بر باز و هُما دستور هست!

برگرفته‌هایی از کتاب: «از اسکیتا تا هند- آریایی‌های قدیم: افسانه‌ها و تاریخ»

$12.00

این کتاب یکی از بهترین و وزین‌ترین کتاب‌هایی است که تا کنون در باره آریایی‌ها، ایرانی‌ها و هندی‌ها به رشته نگارش در آمده است. نویسندگان کتاب از بزرگترین و بنام‌ترین هندشناسان و ایران شناسان جهان‌اند. کتاب دست داشته بر پایه صدها کتاب و مقاله و داده‌های علمی- اکادمیک، آثار موزه‌ها و کتیبه‌های باستانی هند و ایران و آسیای میانه و روسیه و با به کارگیری از پیچیده‌ترین روش‌های علمی در باره موضوع مورد نظر نگاشته شده است و به رغم آن که از چاپ آن بیش از سه دهه آزگار می‌گذرد، بی تردید یکی از سنگین‌ترین آثار در زمینه است.
کتاب وزین «از اسکیتیا تا هند: آریایی‌های قدیم- اسطوره‌ها و تاریخ» که اکادمیسین بونگارد- لوین یکجا با داکتر ادوین گرانتوفسکی نوشته بودند، شهکار بی نظیری در زمینه تاریخ باستان است که چند بار جمعا در هشتاد هزار نسخه به چاپ رسیده است.

به رنگ خشک سالی

$9.00

پژمرده‌تر از شکسته‌بالی
در دامن شهر پر ملالی

بی‌حال و کرخت، می‌توان گفت:
خود را زده‌ای به مرگ‌حالی

دل‌تنگ زمان بچه‌گی‌ها
دل‌تنگ زمان بی‌خیالی

پر می‌کشد از نگاه سردش
پروانه به رنگ خشک‌سالی

فنجان امید زندگی را
پاشیده به پای احتمالی

چون می‌گذرد مگو غمی نیست
درگیر هزار خانه‌خالی…

بهارستان جامی

$20.00

جامی، دانشمند بی‌بدیل قرن نهم هجریِ قلمرو تمدّنیِ مشرق زمین، شخصیتی است دایرة‌المعارفی که آئینۀ تمام‌نمای علوم معقول و منقول زمانش به شمار می‌رود؛ علومی که از فراسوی قرون هنوز هم بر تارک زمان می‌درخشد و هرچه زمان می‌گذرد بر ارزش و بهای این میراث عظیم علمی – ادبی افزوده می‌شود.
جامی را آخرین شاعر عهد تیموری و بزرگترین ادیب و شاعر فارسی زبان پس از حافظ می‌دانند که با وجود کثرت شاعران زمان خود و غلبۀ روح شعر بر مجاری حوادث و تحولات اجتماعی آن زمان، امّا با این وجود هیچ شاعری به برازندگی وی در عصرش و زمانه‌های پسین قد بر نیفراشته است.
جامی کتاب «بهارستان» را که شاهکار ادب منثور و منظوم فارسی به شیوۀ گلستان سعدی است برای فرزندش ضیاؤالدّین یوسف نگاشت و سپس به رسم معمول آن روزگار به امیر علم‌دوست و ادب‌پرور زمانش سلطان حسین بایقرا اهدا کرد. همچنان‌که او کتاب «فوائدضیائیّه» معروف به شرح ملاجامی در علم نحو را که اثر علمی بی‌بدیل وی در ادبیات زبان عربی است و تا هنوز در همه حوزه‌های علمیۀ مشرق زمین تدریس می‌شود نیز به نام این فرزند مهر آوندش به رشتۀ تحریر آورده است.

پایان بی نهایت

$13.00

نشست و زُل زد و برخاست و دراز کشید
خدا چقدر عزیزم ترا به ناز کشید
ظرافت تنت آسان نمی‌شد آرایش
کشید و خط زد و پنسل گرفت و باز کشید
چقدر داد تکان دستِ خالقت را سیم
شبی‌که برق دوتا دیده را سه‌فاز کشید
برای آن‌که شوی جفت مرد زیبایی
ترا مطابق فرمایش ایاز کشید
به دانه‌دانه‌ی گندم وزید، رنگت را
پس از گرفتن چندین رقم جواز کشید
به رفع خستگیِ حمد و سجده و محراب
ترا برای پرستش پس از نماز کشید
درست گفت، ندانم کدام شاعر گفت:
خدا کشیدت و از کار دست بازکشید
هزار نمره گرفت از رقابت آزاد
ترا کسی‌که به قصد صد امتیاز کشید

پرنده‌های مخملی و چند مثنوی دیگر

$12.50

«پرنده‌های مخملی و چند مثنویِ دیگر» برای نخستین‌بار از گل‌ناز طاهریان، در یک دفتر مستقل در افغانستان به دست نشر سپرده می‌شود. پیش از این شعرهای او در کتاب‌های: «مروری بر شعر معاصر تاجیکستان و از آن‌سوی آمو» که در اولی به گونه‌ی گزیده شعر و در کتاب دومی به نقد و تحلیل سروده‌های او پرداخته شده بود، به چاپ و نشر رسیده است.
دفتر «پرنده‌های مخملی» نخستین‌بار در امریکا (1400خ) به کوشش: «آراسته نیاز» به چاپ رسیده است و مثنویِ «داستان ما» در دفتر «چتر نجات صدا» (1398خ) در دوشنبه از سوی انتشارات ادیب به طبع رسیده بود. مثنویِ «کشتار ناتمام وقت» که در ده بخش بوده؛ «در عمق خواب‌ها، کودکی در شصت ماهی‌گیر، بهار، فاجعه‌ی عشق کیمیاگر، تابستان، پرواز بی‌بازگشت، تیرماه، کشتار ناتمام وقت، آیینه و زمستان» آخرین بخش آن می‌باشد، در هیچ دفتری به گونه‌ی کامل به چاپ و نشر نرسیده بود و جای بس مسرت و شادمانی‌ست که نخست در افغانستان به چاپ کامل می‌رسد و به دسترس علاقه‌مندان شعر بانو گل‌ناز طاهریان قرار می‌گیرد.

تغزل در پاییز و دینه روزهای کابل

$7.50

«پاییز، کوچه، رقص درختان قشنگ شد

نرگس تو آمدی و خیابان قشنگ شد

پاییز با تمام وجود از تو گفته‌ است

با روسری‌ زرد، سرود از تو گفته ‌است

نرگس تو را به جان غزل‌های ‌تر بگو

در خانه که سکوت نبود این‌قدر، بگو

نرگس جهان کوچک من چشم‌های توست

اندوه مهربانی‌‌ من خشم‌های توست

این روزها گرفته هوا شاعرانه نیست

نرگس فضای کافه‌ دگر عاشقانه نیست

با هرغروب می‌روم از کوچه‌ دورتر

از شهر دور می‌شوم، از کوچه دورتر

این بیت‌های لال به فریاد آمده

نرگس بدون روسری‌ات باد آمده!

آن‌سوی دردهای‌ سرم راه می‌روم

تا وادی ملایک و ارواح می‌روم

گم می‌شوم میان مه و تیرگی شام

تا می‌رسم به آخر این‌ بیت‌ ناتمام‌

پاییز، کوچه، رقص درختان قشنگ نیست

نرگس تو نیستی و خیابان قشنگ نیست!»

تماشا با چشم بسته

$11.00

دشوار است همه چشم‌دید‌هایم را نکته‌‌نکته یاد‌آور شوم، ذهن آن‌قدر هم یار قلم نیست اما قصه قصه‌ی ماتم تلخی‌ست در مرگ انسانیت. فریادی که از گلوی حقیقت بیرون می‌جهد و دریایی که هیچ سدی نمی‌تواندش آرام. شاید این روایت در مواردی با قواعد رسمی داستان‌نگاری سازگار نباشد اما چه می‌توان کرد؟ نمی‌شد برای آراستن ظاهر، جان حقیقت را فدای ساختار کرد. نمی‌خواهم کلمات زیر سایه‌‌ی احساساتی‌برخورد‌کردن‌ها سرد شوند و واقعیت چادر افسانه بر سر کشد. خوب است برویم به روایتی از هزارسال رنج در دو ماه کنج زندان.

جمعیتی از فلتر سیگار

$10.00

چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟
که هی مقدمه چيدی نگفتی اما چه؟

سر از تو هيچ نشد در بياورم شايد
سر جهنميان را به کار دنيا چه؟

در اهتزاز خم و پيچ گيسويت ديدم
که سلب می‌شود آرامش جهان با چه؟

خزان رسيد و شدم برگ فرش راهت اگر
نيايی و نگذاری به روی من پا چه؟

تو خوش‌نمای‌ترين تابلوی شهر استي
که خنده کرده روانی و ما تماشاچی

دليل اصلی آوارگيم خنده‌ی توست
اگرچه ميهنم از دست رفته من را چه؟!

اگرچه هويتم اين‌همه پر از زخم است
اگرچه سوخته راهی‌ستم به دنيا چه؟

به من بگو که چرا اين‌همه سرت جنگ است؟
چه استی اين‌همه تو دره کوه دريا چه؟

چشم بندی

$12.00

روزه بودم، در بغل حلوای قندی داشتی
بر لبانت چند میخانه «برندی» داشتی
پیر گشتم تا بلد گشتم خم و پیچ تو را
زندگی ‌واری تو هم پخج و بلندی داشتی
در غل و زنجیر دیدم پشت پلکت خویش را
واقعیت داشت یا تو چشم‌بندی داشتی؟
صورتت در بین مردم از خجالت سرخ شد
دختر سردار، گردن‌بند «وندی» داشتی!
عشق بود آنچه به خلوت بر لبانت نقش بست
خوب شد یک سوژه که پُت‌پُت بخندی، داشتی
من دلم هم‌صحبت «بازار صابر» بود و تو
خواهری با شعر «فرزانه خجندی» داشتی
کاش آن تاریخ بر سنگ مزارم حک شود
آن‌زمان‌هایی که هژده سال و اندی داشتی
دیدمش، قلبش تپش‌ها داشت در چوکات حوض
از برای آب حتا دلپسندی داشتی!

چلبی نامه

$11.00

«چلبی‌نامه» پژوهشی‌ست از نویسنده و کتاب‌شناس نخبه‌ی کشور، زنده‌یاد استاد «نیلاب رحیمی» و دست‌آورد سال‌ها کوشش وی در راستای شناخت و بررسی تأثیر «حسام‌الدین چَلَبی»؛ آن ‌جانِ آگاه بر روان خداوندگار بلخ، حضرت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی که اگر توجه ویژه‌ی وی نبود، امروز کتابی به‌بزرگی «مثنوی ‌معنوی» پدید نمی‌آمد و آسمان ادبیات عرفانی در حوزه‌ی زبان پارسی بی‌ تک‌ستاره می‌ماند.
در بسیاری از آثاری که تا کنون در پیوند به مولوی‌شناسی و مثنوی‌معنوی نگارش یافته است، بیش‌تر پژوهنده‌گان در باره‌ی پیوندِ محوری مولانا با «شمس» سخن گفته‌اند؛ اما کم‌تر پژوهنده‌ای در مورد زند‌گی و میزان تاثیر‌گذاری حسام‌الدین چلبی بر مولانا پرداخته‌است.
بی‌گمان حسام‌الدین چلبی بر بنیاد گفته‌های مولانا، انگیزه‌ای برای خلق مثنوی‌ست؛ مردی که در زمان پسامولوی سکان‌دار کشتی معرفت‌شناسی و روش «مولویه» است و هم اوست که با آگاهی کامل میراث‌دار فکری مولانا در حوزه‌ی مولانا‌شناسی پنداشته می‌شود.
چلبی‌نامه در واقع تلاشی‌ست ویژه برای شناخت از حسام‌الدین چلبی آن یار خانقاه و خرابات مولانا که به زاویه‌های گوناگون شخصیت چلبی پرداخته‌است.