صاحب این قلم در زمان حیات احمد شاه مسعود، یکی از منتقدین او بود، و در رسالهها و مقالات متعددی عملکردهای او را به نقد میکشید، تا سرحدی که برخیها این نقدها را به دشمنی با ایشان تعبیر میکردند و اشخاصی هم به گستاخی و ناسزا گویی.
اما حالا که مسعود از قید حیات رسته است و هیچ نفع و ضرری برای ما رسانیده نمیتواند، اظهار این حقیقت را بیهوده نمیدانم که بگویم: نقد عملکردهای احمد شاه مسعود برای نویسنده یک امر ناسنجیده نبود، بلکه حساب شده و از روی انتخاب به آن مبادرت میورزیدم و عواقب آن را که میتوانست هرچه بوده باشد، پذیرفته بودم، دست کم محرومیت از کمکهای جبهه و تهدید و سرزنشهای لفظی، ولی برای ادامهی این کار دلایلی برای خود داشتم و بر آن پیوسته ادامه میدادم. یکی اینکه: میدیدم، در اطراف احمدشاه مسعود بسان سایر شخصیتهای برجستهی سیاسی- نظامی، مداحان و چاپلوسان فراوان وجود داشتند، و همیشه لب به تعریف او میگشودند، بنابراین به کسانی نیاز مبرم بود، تا در برخی مواقع به او اعتراض کنند و از نارساییهای او بگویند، تا وی بهاشتباهاتش متوجه گردد، که در واقعیت این کار به منظور تخریب، توهین و بیاحترامی نه، بلکه در کمال احترام و خلوص نیت به ایشان صورت میگرفت و هدف هم، موفقیت هرچه بیشتر ایشان بود.
دلیل دومی آن بود که: صاحب این قلم از آغاز به شخصیت مسعود و کارنامههایش ارج خاصی قایل بوده و او را بالاتر از سایر چهرههای مطرح در عرصهی سیاسی – نظامیکشور میدانست؛ از این رو ایشان را قابل نقد میانگاشت، چون در او محاسن فراوان و نواقص محدودی میدید و برایش آیندههای بهتر و روشنتری را انتظار داشت، و حتی کار بازار هم بر همین اصل استوار است که طلا را به نقد میکشند و محک میزنند، نه هر سنگ و چوب را.
شاید علت سومی هم در این راستا بیدخل نباشد و آن اینکه: صاحب این قلم به صورت طبیعی از عهدهی تجلیل به خوبی بر نمیآید و در عوض به تحلیل و تجزیه میل و رغبت نشان میدهد.
درست، چهار روز قبل از شهادت احمد شاه مسعود در خواجه بهاءالدین از وی پرسیده شد که چند سال داری؟ پس از شوخی و مطایبهای در پاسخ گفت: «برای هر انسانی اندازه و طول عمر چندان اهمیت ندارد، بلکه مهم این است، که این عمر در چه راهی و چگونه صرف شده است، من 49 سال دارم.»
چه نیکو است سخن خودش را بهکار ببندیم و بررسی کنیم که مسعود عمرش را چگونه صرف کرد و چه کوه و کوتلهایی را پشت سر گذاشت تا بدین جا رسید. من مفتخرم که کارنامههای دوران جهاد و مقاومت ایشان را از نزدیک شاهد بودهام و با ایشان از نزدیک آشنایی و همکاری داشتم. این امر صلاحیت آن را به نویسنده میدهد، که تحلیل و برداشتهای خود را نسبت به وی جمعبندی نماید. تا در فرجام دیده شود که آیا آنچه امروز راجع به مسعود میگویند و از او تحسین میدارند، بر او بسنده است و یا اینکه مسعود کسی است که بسی فراتر از اینها حق دارد.
6 دیدگاه برای احمدشاه مسعود شهید راه صلح و آزادی
Wali –
بعد مطالعه دیدگاه ام را خواهیم نوشت
عبدالولی –
بعد از مطالعه دیدگاه خود را مینویسم
Amir –
احمد شا مسعود و گروه کنونی اینها فقت براي مردم شمال آنها که تاجیک بودن خدمت میکرد و گروه بود که دنبال قدرت بودن هیچ وقت برای منافع کشور کار نه کرد مثل دیگر رهبر های افغانستان همیشه تعصب میکرد به همین دلیل به خاطر قدرت میجنگید از داود خان شروع تا تا رژیم اشرف غنی طالبان با همه جنگید واگر حکومت فرشتها هم در افغانستان باشد و این مردم در قدرت نباشه باز هم میجنگه خدمت کردن تنها با جنگیدن نیست خدمت کردن راهی دیگر هم داره. تا جای که به مصاحبه ها ومفکوره احمدشا مسعود و فرزندش همیشه این است که در افغانستان باید حکومت باشه که مبنی بر دمکراسی باشه و دمکراسی در افغانستان امکان نه داره
حبیب حمزه –
تو شاه رزم حقی تو رستمی تو رستمی
مسعود نام وننگی یکتا غزنفری غزنفری
تو تاج دار لشکر آزادگان روز
به زخم و رنج ستمکش تو مرحمی تو مرحمی
به همت تو نمیگنجد ریا و لاف و گذاف
هنگام آزمون شهامت تهمتنی تهمتنی
محمد صامت –
خداوند در هر قرن مردی می آفریند
بدون شک قهرمان ملی مرد این قرن است.
Amirshah gohari –
کلام و هر آنچه که در باره شخصیت بزرگوار گفت و نوشت ..نه توانای گفتن است و نه قلم میتواند آن همه توصیف و صفات را بنویسد. شخصیت که هرگز جایگزین نداشت و نبود اش احساس میشود و…….