در زمانهای قدیم، باغی بود که در آن شکار ممنوع بود. یعنی در آن باغ هیچ حیوانی حق نداشت حیوانی دیگر را شکار کند. به خاطر همین، آن باغ، «باغ مهربانی» نام داشت. باغ مهربانی در دامنهی تپهای سرسبز قرار داشت و جوی آبی نیز از میان آن میگذشت. پایینتر از باغ، ویرانههای یک شهر قدیمی بود. درون آن ویرانهها، حیوانات موزی و بدی زندگی میکردند که جز کشتن و خوردن دیگر حیوانات، کار دیگری نداشتند. آنها همیشه منتظر بودند که حیوانات باغ مهربانی اشتباهی از آنجا بیرون بیایند و لقمهی چرب آنها شوند. در باغ مهربانی حیوانات کوچک و بزرگ و پرندههای گوناگون در خوشی و آرامی زندگی میکردند. خرگوشها با گوشهای بزرگ و دستهای کوتاهتر از پا، بعد از خوردن علف، بدون ترس از گرگ یا سگی روی سبزهها استراحت میکردند.
مجلهی دریچه – شماره ۴
$16.00خوانندگان گرامی،
چهارمین شمارهی مجله «دریچه» زمانی نشر میشود که یک هزار و یک روز از بسته شدن درِ مکتب به روی دختران توسط فرمان موقتی طالبان میگذرد. یک هزار و یک روز همراه با اشک و ماتم بر سوگ آرزوهایی که نوجوانان ما برای زندگی آیندهی خود، خانواده و میهنشان داشتند.
چه گزینههایی داریم؟
یکی از آسیبهای بزرگ بیست سال حضور خارجیها در افغانستان، از بین رفتن اعتماد به نفس مردم ما به خویشتن است. در آن بیست سال همه شاهد بودیم که کار داوطلبانه برای ترمیم راههای منتهی به خانهی خود را بدون حمایت خارجیها، بدون پول، بدون کمکهای بشردوستانه مانند: برنج و آرد و روغن انجام نمیدادیم. برای به کمال رساندن پروژههای عامالمنفعه در روستا و شهرکهای خود، حاضر به همکاری نبودیم و توقع داشتیم به ما یا پول بدهند و یا کمکهای خیرخواهانهی دیگر تا در ساختن مکتب، نیروگاه کوچک برقی، راه موتررو سهم بگیریم. تمام مجالسی که برای توضیح مسألهای برگزار میشد، یا باید نان چاشت میداشت یا کارت تیلفون و یا امتیاز دیگری تا شرکت میکردیم. به همین دلیل است که دم دستترین گزینهای که امروز به آن فکر میکنیم، همین است که نیروهای خارجی یک بار دیگر بیایند و ما را از شر وضعیت غیرانسانی امروز نجات بدهند. یا اگر این کار را نمیکنند به ما پول بدهند تا ما کودکان خود را سواد یاد بدهیم.
زمانِ چنین توقع و انتظار به صورت برگشتناپذیری گذشته است. از سوی دیگر، اگر هزار بار دیگران بیایند و بگویند برای ما دموکراسی میسازند، عدالت اجتماعی را تامین میکنند و یا شریعت اسلامی را اجرایی میکنند، تا وقتی خود ما آمادگی پذیرفتن مسئولیت تغییر را در جامعهی خود نداشته باشیم، تلاشهای دیگران- که هر کدام همیشه مقصد خود را دارند- راه به جایی نمیبرد. انگلیس، شوروی، پاکستان و آمریکا با متحدانش این تلاش را کردند و نتیجه را دیدیم.
یاد بگیریم که با بال بیگانه نمیشود پرواز کرد!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.