
قصه های شبانه برای کودکان شجاع
$23.00 قیمت اصلی $23.00 بود.$15.00قیمت فعلی $15.00 است.
- نویسنده: الینا فاویلی، فرانسیسکا کاوالو
- مترجم: آرزو آریاپور
- ویراستار: غلامرضا ابراهیمی
- طراح | صفحهآرا: حمید دلبان
- شابک: 978-9936-8077-2-0
- نوبت چاپ: چاپ دوم، 1402
- تعداد صفحات: 210 صفحه
- نوع جلد: شومیز
- قطع: رقعی
- دستهبندی: زندگینامه، کودک و نوجوان
گزینههای خرید:
پارهای از متن:
کودکان عزیز،
این کتاب به شما از کار و تلاش زنانی قصه میکند که زمانی در سن و سال شما بودند و مانند شما آرزوهای کلانی برای زندگیشان داشتند. آنها تنها آرزو نداشتند. برای رسیدن به آرزوهایشان برنامه هم داشتند و مهمتر از آن، تلاش هم میکردند. این زنها هیچ چیزی از شما بیشتر نداشتند. بعضی از آنها فقیر بودند. در کشور بعضی از آنها جنگ جریان داشت؛ ولی آنها تسلیم نشدند و دنبال آرزوهای کلان خود رفتند. آنها موفق شدند. آنها به تمام دنیا ثابت کردند که فرقی میان دختر و پسر نیست. هر کس که بخواهد، میتواند زندگیاش را تغییر بدهد، کامیاب شود و دنیا را متوجه خود بسازد.
گهواره کتاب «قصه های شبانه برای کودکان شجاع» را با این امید نشر میکند که شما هم به آرزوهای کلان خود فکر کنید. برای رسیدن به آرزوهایتان برنامه بسازید و مهمتر از همه تلاش کنید به این آرزوها برسید.
کودکان عزیز،
تمام دنیا فرش راه شماست. شما دنیای آینده را آن طور میسازید که آرزو دارید.
به امید کامیابیهایتان.
پرداخت ایمن
درگاه ایمن و مطئن
ضمانت بازگشت
درصورت مشکلات فنی و فیزیکی
انتقال رایگان
برای خرید بیش از ۱۲۰ دالر
سلامت فیزیکی
انتقال سالم و استاندارد کتاب
کتابهای مشابه
آسمان و توماس ادیسون
$13.00ناوقت شب بود. عوعو سگی از کوچه به گوش میرسید و هوای ملایم از لای پنجره نرم نرم داخل اتاق میریخت و پردهها را آرام آرام تکان میداد. آسمان، دخترک خیالاتی، با چشمان بادامی، پوست گندمی، موهای فرفری و همیشه متبسم و متفکر، روی بستر خوابش نشسته بود و به سفری که فردا پیش رو داشت، میاندیشید. او به دنیای خیالاتش غرق شده بود. چشمانش راه کشیده بودند و در خیال، با دختر مامایش که همسن و سالش بود، در قریه چکر میزد. خیال، دنیای او را رنگین ساخته بود. وقتی او خودش را با دختر مامایش بر سر مزرعه و روی پلوانها و در کنار گلها و پروانهها و گنجشکها تصور میکرد، لذت میبرد و غرق در شادی و نشاط میشد.
افسانهی اَلمار یا دیو هفت دژ
$11.00در زمان قدیم پادشاهی بود در کشور مهروسان، نامش مهرآیین؛ او پادشاه بزرگی بود که از جالندر تا طبس و از آمو تا دریای هندوان فرمانش اجرا میشد.
باری، مهرآیین بهمرور به قلمرو خویش، غرض سرکشی از رعایا و شکار سفر میکرد. روزی هنگام شکار، آهویی از کنار او رَست و راه فرار در پیش گرفت. شاه در پی او تاخت. آهو راههای صعب کوهی را گزید که اسب را رفتن در آن راه دشوار چه، که ناممکن بود. هنگامی که شاه جلو اسب گردانید تا به مُعَسکر برگردد، نگاهش به جویبار باریکی افتاد که آب کم و زلالی در آن روان بود. شاه از اسب فرود آمد تا مقداری آب بنوشد. وقتی آب را برداشت، در کف دست خود دانهی درشت سرخرنگ و فروزانی یافت. در چگونگی آن آب و آن دانهی درشت به فکر افتاد؛ تشنگی را فراموش و سرش را بالا کرد و به جانبی نگریست که جویبار از آن میآمد. منشأ آن را ندید. برخاست و کنار جویبار را گرفت و به سمت آمدِ آن به راه افتاد. دوری نرفته بود که برجهای قلعهای نمایان شد. خود را به دیوار قلعه رسانید؛ آنجا که جویبار با آن دانهی درخشنده از قلعه بیرون میآمد؛ اما راهی برای ورود به قلعه ندید. طول دیوار ـ را که بسیار دراز بود، پیمود تا مگر راهی پیدا کند؛ اما چیزی نیافت. کنار دیوار دیگر و از آنجا به دیوار دیگر، خلاصه یک ساعت گذشت تا هر چهار دیوار را رصد کرد. در دیوار غربی قلعه، دروازهای دید آهنین و بسیار بزرگ. کوشید آن را باز کند، اما ممکن نبود؛ دروازه مستحکمتر از دیوارها بود…
گنجی در سینۀ خاک
$12.00سیدنادرشاه کیانی یکی از شاعران عارف و یا میتوان گفت یک عارف شاعر است که در دوران معاصر زندگی میکرد. دوران زندگی سیدنادرشاه کیانی، برابر است با بحرانهای سیاسی افغانستان، دوران آوارهگی در عصر امیر عبدالرحمنخان، دوران تبعیدی امیرحبیب اللهخان و امارت اماناللهخان وحکومت کوتاه مدت حبیباللهکلکانی (بچۀ سقاو) و دوران جنگ او با نادرخان در کابل، پکتیا و قندهار و دوران حکومت چهل سالۀ محمد ظاهرشاه.
او که رهبر مذهبی مردم اسماعیلیۀ افغانستان بود، درطول زندگی 75سالهاش فراز وفرودهای زیادی را تجربه کرد، از تبعیدها و سفرهای ناخواسته شروع تا نظربندشدن درکابل. به هرحال جوانی وی همزمان بود با پادشاهی امیراماناللهخان، که یک شاه روشنفکر، مشروطه خواه ومردم دوست بود. او که برای تمام ساکنین این سرزمین حقوق مساوی قایل بود، با جلوس به تخت شاهی، فرمان لغو تبعید شدگان را از طرف حکومت صادر کرد و خانوادۀ سید نادرشاه کیانی با استفاده از همین فرمان دوباره به کابل برگشتند. بعد از روی کارآمدن حبیباللهکلکانی، دوباره به بهسود فراری شده و تا پایان دورۀ فرمانروایی او در همان جا زندگی میکرد.
آهو، به خانه برگرد!
$10.00آسمان صاف و زیبا بود. هوای ملایم بهار هنوز بوی نوروز و عطر نرمِ سبزههای نَورسیده را در خود داشت. در گوشهای از این منظرهی بهاری، چند تا چوچهآهوی وحشی هم دیده میشدند. آهوها مست و شاد در دامنه و اطرافِ قلهی کوه میچریدند. شماری هم روی پرههای نسبتاً هموار سنگهای کوه خوابیده بودند و نشخوار میکردند. آهوبچههاییکه از کوه پایین آمده بودند، با شیطنت و چالاکی، با پاهای نازک خود روی سبزهها چنان خیزهای بلند برمیداشتند که گویا بدنهایشان از جنس باد باشد.
ناگهان آهوهای بالغ گوش تیز کردند و هراسان هر سو را پاییدند. هوا را بو کشیدند و گردنهای خود را راست کردند تا دقتشان بیشتر شود. دو سه نفر تفنگ بهدست از پشتِ گردنه با صدای بلند فریاد کشیدند:
آهااااااای هاهاهاهاااااای.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.