گریه کن سرزمین محبوب من
$15.00آن روزها، تقویم تاریخ را حوادث طبیعی تعیین میکرد. حوادثی مانند زلزلۀ کلان، گاومرگی، سیلاب، خشکسالی و یا هم نزاعهایی که میان دو قریه یا دو طایفه صورت میگرفت، مبدأ محاسبات انگاشته میشد. به همینگونه روزی که عروسی مادرم بود، بهگونۀ بیسابقه، ملخ هجوم آورده بود و سال عروسی مادر و پدر در سال ملخ واقع شده است.
سرزدن گیاهان، شگوفۀ درختان، آوای پرندگان مهاجر، پیام هریکی، از فصلی خبر میداد و مردم بهصورت دقیق از روی این حوادث میدانستند که در کدام فصل سال قرار دارند و چه باید بکنند. آمدن خیل مرغابی پس از گذشت چله صورت میگرفت و سردی هوا رو به گرمی مینهاد؛ قطار کلنگها و لکلکها با منظرۀ تماشاییشان بوی بهار را با خود میآورد. با گذشت چهل روز نخست زمستان، گلهای سفید از زیر برف سر میکشیدند که به گل بهمنی موسوماند و همزمان با تحویل سال، لالههای خوشرنگ با داغ سیاه بر دل جلوهگری میکردند. در ماه ثور کبکها به جفتگیری میپرداختند و بر نوک صخرهها، کبکهای نر برای جلب جفت خویش به غزلسرایی میپرداختنند. روزها به ساعتها و دقیقهها تجزیه نشده بودند. سه جزء داشتند. پگاه، چاشت و بیگاه. کسی به کمبود وقت قرار نداشت؛ همه کس ساعاتی برای کار، استراحت، دیدن دوستان و اقارب و اختلاط داشتند.
شمار کتابها محدود بود. تعداد آنها از چند درجن بیشتر نبود و بالای تاقچه و یا رفها جا میگرفتند. خانههای رهایشی دستهبندی ناشده بود. در بیشتر موارد در خانههای نشیمن، هم تنور میافروختند و آشپزی میکردند و هم در گوشۀ آن گوسالۀ شیرخوار و یا بزی، جا خوش کرده بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.