نقدی بر ساختار نظام در افغانستان
$18.00افغانستان بعد از عقبنشینی نیروهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۹ و پایان جنگ سرد در دههی نود، از سوی غربیان، که روزگاری از جهاد و مقاوت ملی مردم افغانستان علیه تجاوز و اشغال نظامی اتحاد شوروی در سالهای ۱۹۸۹ – ۱۹۷۹ حمایت میکردند، به سرزمین فراموش شدهای تبدیل شد.
افغانستان بعد از سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیبالله در سال ۱۹۹۲ و پیروزی انقلاب اسلامی تحت رهبری مجاهدین، یکی از مهلکترین جنگهای قومی و مذهبی را تجربه کرد. این نبرد داخلی برای سیطره و آزادی، با درنظرداشت طبیعت منطقه و موقعیت استراتژیک این کشور، پیامدهای فراگیر و غیرمترقبهای داشت.
سقوط دولت، بیقانونی و اعمال خشونت در غیاب یک حکومت قابل قبول برای همه، زمینه را برای تروریستها (دهشتافگنان) و گروههای تندرو بیرون از افغانستان چون تنظيم القاعده فراهم ساخت تا مراکز خود را در افغانستان تأسیس و حمایت تعدادی از ساکنان شرق و جنوب کشور را جلب کنند.
عملکردهای غیر انسانی و خلاف موازین پذیرفته شدهی بینالمللی از سوی طالبان و حملات تروریستی سازمان القاعده در ۱۱ سبتمبر ۲۰۰۱ علیه ایالات متحدهی امریکا، بار دیگر افغانستان را از عزلت طولانی بیرون کرد و در محراق توجه جهانیان قرار داد. بعد از شکست طالبان، موج تازهای از تغییر و گذار به سوی دموکراسی (مردمسالاری) به همکاری غرب در افغانستان زیر پوشش معاهدهی بن (۲۰۰۱) شکل گرفت. در این معاهده تدوین قانون اساسی جدیدی برای کشور پیشبینی شد تا بر اساس آن، نهادهای دایمی حکومتی پایهریزی شده و اساس یک نظام دموکراتیک باثبات گذاشته شود و این نظام جدید، جای رژیمهای ناکام قبلی را بگیرد.
در مرحلهی پساطالبان، افغانستان از زوایای مختلف، چه در سطح اکادمیک و چه در سطح رسانهها، مورد مطالعات و پژوهشهای متعدد قرار گرفته است؛ ولی تا هنوز مطالعهی همهجانبه و گستردهای در زمینهی تأثیر قانون اساسی جدید و نظام که برای کشور به ارمغان آورده، بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، صورت نگرفته است. بنابراین، نیازی دیده میشود تا تأثیر قانون اساسی جدید بر تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان، به مثابهی یک نمونهی جدید در موج حرکت به سوی مردمسالاری در آغاز قرن بیست و یکم، مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.
در این جستار، به عوامل و مسایل مختلفی تماس گرفته شده که به نحوی با موضوع مورد بحث رابطه دارند، ولی مطالعه به طور عمده بر تأثیر نظام ریاستی قوی انحصاری و متمرکز بر چشمانداز تحکیم دموکراسی و مهار جنگ در افغانستان طبق قانون اساسی ۲۰۰۴ توجه دارد. طرفداران این نظام در افغانستان مدعیاند اتخاذ همچو نظامی به ثبات، مهار جنگ و تحکیم دموکراسی در کشور میانجامد. این مطالعه با بررسی این ادعاها، گزینههای دیگری را نیز با استفاده از تیوریهای مطرح و بحثهای جا افتاده در این زمینه مورد مطالعه قرار میدهد.
4 reviews for ذکر افغان؛ در اسناد بازمانده از دستبرد زمان | دورۀ ۲ جلدی
روح الله وسیم –
این کتاب در افغانستان کجا به دست بیارم
هزاره اوغان –
(افاغنه) تاریخی هزاره های تاتار و مغول ها بودند. این در متون متعدد تاریخی ذکر شده. افغان های متاخر/امروزی ائتلاف قبایل مختلف (از جمله گروههایی مانند هزارههای افغان) که به صورت جمعی به نام افاغنه یا افغان شناخته میشدند تشکیل شده. پشتو زبان ها بیشتر در ۱۵۰-۲۰۰ سال اخیر افغانیزه و افغان خطاب شده اند. (منابع – ذبده التواریخ، تاریخ سیاح و و….)
امید ابرار –
عالی و خیلی پر محتوا.
Amir Andari –
یکی از نکات مهم برای تأمل، تکامل زبان پشتو به شکلی است که امروزه میشناسیم. به گفتهٔ محمود طرزی، زبانی که توسط «افاغنه» تاریخی – اشاره به ائتلاف قبایل مختلف (از جمله گروههایی مانند هزارههای افغان) که به صورت جمعی به نام افاغنه یا افغان شناخته میشدند – صحبت میشد، در اصل «اوغانی» یا «افغانی» نامیده میشد. این زبان اولیه افغانی ممکن است به عنوان نمونه اولیه پشتوی مدرن عمل کرده باشد. در مراحل اولیه، اوغانی به قدری با فارسی همسو بود که به راحتی به عنوان یک زبان مجزا تشخیص داده نمیشد.
اما پس از ویرانیهایی که توسط مغولها و تیمور لنگ به بار آمد، بسیاری از فارسیزبانان با سواد (یا تاجیکها) یا کشته شدند یا مجبور به مهاجرت به مناطق مرکزی ایران و هند شدند. این وضعیت خلأ فرهنگی و زبانی به وجود آورد، به ویژه در مناطقی مانند سیستان، که اجازه داد عناصر هندو تازهوارد در آنجا مستقر شوند. اعتقاد بر این است که این پویایی جدید، راه را برای ظهور آنچه بعداً به عنوان پشتو شناخته شد هموار کرد، اگرچه در آن زمان هنوز به آن اوغنی گفته میشد.
به طور مشابه، در بخش شرقی خراسان، پس از ظهور شخصیتهایی مانند اخوند دارویزه و پیر روشان، شواهدی از توسعه زبانی مشابه مشاهده میشود. زبان جدیدی پدیدار شد که ویژگیهای زیادی با پشتوی مدرن مشترک داشت و مقدار قابل توجهی از واژگان فارسی را نیز در بر میگرفت.
سپس، با ورود بریتانیا به هند، شرقیشناسان شروع به طبقهبندی این گویشهای مرتبط تحت برچسب «پشتو» کردند. به مرور زمان، دولت مدرن افغانستان از استفاده از واژه «افغانی» در گفتمان رسمی خود فاصله گرفت و پشتو را به عنوان زبان متمایز این منطقه تثبیت کرد.