
قصه های شبانه برای کودکان شجاع
$23.00 Original price was: $23.00.$15.00Current price is: $15.00.
- نویسنده: الینا فاویلی، فرانسیسکا کاوالو
- مترجم: آرزو آریاپور
- ویراستار: غلامرضا ابراهیمی
- طراح | صفحهآرا: حمید دلبان
- شابک: 978-9936-8077-2-0
- نوبت چاپ: چاپ دوم، 1402
- تعداد صفحات: 210 صفحه
- نوع جلد: شومیز
- قطع: رقعی
- دستهبندی: زندگینامه، کودک و نوجوان
گزینههای خرید:
پارهای از متن:
کودکان عزیز،
این کتاب به شما از کار و تلاش زنانی قصه میکند که زمانی در سن و سال شما بودند و مانند شما آرزوهای کلانی برای زندگیشان داشتند. آنها تنها آرزو نداشتند. برای رسیدن به آرزوهایشان برنامه هم داشتند و مهمتر از آن، تلاش هم میکردند. این زنها هیچ چیزی از شما بیشتر نداشتند. بعضی از آنها فقیر بودند. در کشور بعضی از آنها جنگ جریان داشت؛ ولی آنها تسلیم نشدند و دنبال آرزوهای کلان خود رفتند. آنها موفق شدند. آنها به تمام دنیا ثابت کردند که فرقی میان دختر و پسر نیست. هر کس که بخواهد، میتواند زندگیاش را تغییر بدهد، کامیاب شود و دنیا را متوجه خود بسازد.
گهواره کتاب «قصه های شبانه برای کودکان شجاع» را با این امید نشر میکند که شما هم به آرزوهای کلان خود فکر کنید. برای رسیدن به آرزوهایتان برنامه بسازید و مهمتر از همه تلاش کنید به این آرزوها برسید.
کودکان عزیز،
تمام دنیا فرش راه شماست. شما دنیای آینده را آن طور میسازید که آرزو دارید.
به امید کامیابیهایتان.
پرداخت ایمن
درگاه ایمن و مطئن
ضمانت بازگشت
درصورت مشکلات فنی و فیزیکی
انتقال رایگان
برای خرید بیش از ۱۲۰ دالر
سلامت فیزیکی
انتقال سالم و استاندارد کتاب
Related products
دوستیِ روباه و لکلک
$8.00آوردهاند که روباهی در نزدیکی دلدلزاری لانه داشت و در همان حدود، از شکار پرندگان و خزندگان امرار معاش میکرد. از قضا آن دلدلزار چراگاه لکلکی بود سالخورده و سخت هوشیار. روباه هر باری که اینبر و آنبر گشتوگذار میکرد، لکلک را میدید که سر در مرداب فروبرده و از جیفهی آبزیها تغذیه میکند. لکلک زیرچشمی روباه را نگاه میکرد و از جانب او بیمی به دل راه نمیداد.
مدتی بدین منوال گذشت تا مؤالفتی میان آنها به وجود آمد. روزی روباه لکلک را به مهمانی در خانهی خویش دعوت کرد؛ لکلک به پاس آیین دوستی به آن لبیک گفت. روباه، ضیافت آبگینی از نوع «گردآو» تهیه دیده، آن را در تشت فراخ و همواری آورده، با کمال اخلاص پیشرویِ مهمان نهاد و خود روی دو پا در جانب مقابل نشست و از روی ادب، مهمان را به خوردن طعام فراخواند.
احمدشاه مسعود شهید راه صلح و آزادی (دورۀ دو جلدی)
$45.00صاحب این قلم در زمان حیات احمد شاه مسعود، یکی از منتقدین او بود، و در رسالهها و مقالات متعددی عملکردهای او را به نقد میکشید، تا سرحدی که برخیها این نقدها را به دشمنی با ایشان تعبیر میکردند و اشخاصی هم به گستاخی و ناسزا گویی.
اما حالا که مسعود از قید حیات رسته است و هیچ نفع و ضرری برای ما رسانیده نمیتواند، اظهار این حقیقت را بیهوده نمیدانم که بگویم: نقد عملکردهای احمد شاه مسعود برای نویسنده یک امر ناسنجیده نبود، بلکه حساب شده و از روی انتخاب به آن مبادرت میورزیدم و عواقب آن را که میتوانست هرچه بوده باشد، پذیرفته بودم، دست کم محرومیت از کمکهای جبهه و تهدید و سرزنشهای لفظی، ولی برای ادامهی این کار دلایلی برای خود داشتم و بر آن پیوسته ادامه میدادم. یکی اینکه: میدیدم، در اطراف احمدشاه مسعود بسان سایر شخصیتهای برجستهی سیاسی- نظامی، مداحان و چاپلوسان فراوان وجود داشتند، و همیشه لب به تعریف او میگشودند، بنابراین به کسانی نیاز مبرم بود، تا در برخی مواقع به او اعتراض کنند و از نارساییهای او بگویند، تا وی بهاشتباهاتش متوجه گردد، که در واقعیت این کار به منظور تخریب، توهین و بیاحترامی نه، بلکه در کمال احترام و خلوص نیت به ایشان صورت میگرفت و هدف هم، موفقیت هرچه بیشتر ایشان بود.
دلیل دومی آن بود که: صاحب این قلم از آغاز به شخصیت مسعود و کارنامههایش ارج خاصی قایل بوده و او را بالاتر از سایر چهرههای مطرح در عرصهی سیاسی – نظامیکشور میدانست؛ از این رو ایشان را قابل نقد میانگاشت، چون در او محاسن فراوان و نواقص محدودی میدید و برایش آیندههای بهتر و روشنتری را انتظار داشت، و حتی کار بازار هم بر همین اصل استوار است که طلا را به نقد میکشند و محک میزنند، نه هر سنگ و چوب را.
شاید علت سومی هم در این راستا بیدخل نباشد و آن اینکه: صاحب این قلم به صورت طبیعی از عهدهی تجلیل به خوبی بر نمیآید و در عوض به تحلیل و تجزیه میل و رغبت نشان میدهد.
درست، چهار روز قبل از شهادت احمد شاه مسعود در خواجه بهاءالدین از وی پرسیده شد که چند سال داری؟ پس از شوخی و مطایبهای در پاسخ گفت: «برای هر انسانی اندازه و طول عمر چندان اهمیت ندارد، بلکه مهم این است، که این عمر در چه راهی و چگونه صرف شده است، من 49 سال دارم.»
چه نیکو است سخن خودش را بهکار ببندیم و بررسی کنیم که مسعود عمرش را چگونه صرف کرد و چه کوه و کوتلهایی را پشت سر گذاشت تا بدین جا رسید. من مفتخرم که کارنامههای دوران جهاد و مقاومت ایشان را از نزدیک شاهد بودهام و با ایشان از نزدیک آشنایی و همکاری داشتم. این امر صلاحیت آن را به نویسنده میدهد، که تحلیل و برداشتهای خود را نسبت به وی جمعبندی نماید. تا در فرجام دیده شود که آیا آنچه امروز راجع به مسعود میگویند و از او تحسین میدارند، بر او بسنده است و یا اینکه مسعود کسی است که بسی فراتر از اینها حق دارد.
باغ مهربانی
$8.00در زمانهای قدیم، باغی بود که در آن شکار ممنوع بود. یعنی در آن باغ هیچ حیوانی حق نداشت حیوانی دیگر را شکار کند. به خاطر همین، آن باغ، «باغ مهربانی» نام داشت. باغ مهربانی در دامنهی تپهای سرسبز قرار داشت و جوی آبی نیز از میان آن میگذشت.
پایینتر از باغ، ویرانههای یک شهر قدیمی بود. درون آن ویرانهها، حیوانات موزی و بدی زندگی میکردند که جز کشتن و خوردن دیگر حیوانات، کار دیگری نداشتند. آنها همیشه منتظر بودند که حیوانات باغ مهربانی اشتباهی از آنجا بیرون بیایند و لقمهی چرب آنها شوند.
در باغ مهربانی حیوانات کوچک و بزرگ و پرندههای گوناگون در خوشی و آرامی زندگی میکردند. خرگوشها با گوشهای بزرگ و دستهای کوتاهتر از پا، بعد از خوردن علف، بدون ترس از گرگ یا سگی روی سبزهها استراحت میکردند.
کاکامراد قصه میگوید
$12.00پدرم در ماه حوتِ امسال کچالوهای قاش شده را در دل نمناک زمین ماند و پس از آن چند بیل خاک هم رویش ریخت. یادم است همان روزهایی بود که یخِ زمین تازه باز شده بود. مثل هر سال دیگر، دست آبلهپُرش را بالا برد و دعا کرد. او زیر لب از خدای آسمانها خواست سالِ پُر آب و زمین پُر برکت داشته باشیم:
پروردگارا، کاری کو که امسال از زمینایت حاصل پُربار بگیریم.
این هم یادم است که آنروز تب داشتم، فکر میکردم کومههایم سرخرنگ شده و دور و برِ چشمهایم از گرمی میسوزد. داغ بودم؛ درست مانند روزهایی که با مادرم در پختن کچالوی تنوری کمک میکردم. درحالی که خودم را محکم در میان پتوی پشم گوسپند پیچیده بودم، از ته دل آرزو کردم که آرزوهای پدرم برآورده شوند چون آرزوهای پدرم آرزوی مشترک من و مادرم هم بود….
Reviews
There are no reviews yet.