در زمانهای قدیم، باغی بود که در آن شکار ممنوع بود. یعنی در آن باغ هیچ حیوانی حق نداشت حیوانی دیگر را شکار کند. به خاطر همین، آن باغ، «باغ مهربانی» نام داشت. باغ مهربانی در دامنهی تپهای سرسبز قرار داشت و جوی آبی نیز از میان آن میگذشت. پایینتر از باغ، ویرانههای یک شهر قدیمی بود. درون آن ویرانهها، حیوانات موزی و بدی زندگی میکردند که جز کشتن و خوردن دیگر حیوانات، کار دیگری نداشتند. آنها همیشه منتظر بودند که حیوانات باغ مهربانی اشتباهی از آنجا بیرون بیایند و لقمهی چرب آنها شوند. در باغ مهربانی حیوانات کوچک و بزرگ و پرندههای گوناگون در خوشی و آرامی زندگی میکردند. خرگوشها با گوشهای بزرگ و دستهای کوتاهتر از پا، بعد از خوردن علف، بدون ترس از گرگ یا سگی روی سبزهها استراحت میکردند.
سایه های کوچه تنگی دیوان
$11.00عزیزان خواننده! در ادبیات افغانستان، اگر خواسته باشیم مشکلات، رنجها و اتفاقات ناگواری که در طول تاریخ بر هندوان و ﺳﯿﮑﮫهای افغانستان رخ داده را انگشتنما کنیم، به کمتر اثری در این زمینه برمیخوریم.
در برخی آثار نشرشده فقط به ذکر «خانهی هندو»، «زن لالهی هندو»، «هندوی جادوگر»، «هندوی کافر»، «باغ هندو» یا «دکان هندو» بسنده شده است. گیرم که برخی نویسندگان به این کار پرداختهاند، دریغا که کارکردشان از خطا و اشتباه دور نمانده است؛ چنانکه به گونهی نادرست، آهنگ «دختر سردار» را به کدام دختر برادران ﺳﯿﮑﮫباورمان پیوند دادهاند که کاملاً نادرست و بیبنیاد است. کمتر نویسندهای خود را زحمت داده تا گَرد ستیز با دیگراندیشان را از حوادث زندگانی هندوان و ﺳﯿﮑﮫهای افغانستان دور ساخته و واقعیتهای آن را آفتابی گرداند.
هندوان و سیکهـهای افغانستان با درنظرداشت همهی جفاها و ستمهایی که بر آنها روا داشته شده، شهروندان ابریشمینفس نبودند، بلکه در همهی بخشهای زندگانی با دیگر شهروندان افغانستان، همگام و همنفس بودهاند. شایستهی یادآوری است که هرگز افراد این اقلیت، دست به سلاح نبرده و در جنگهایی که از کودتای ۷ ثور تا حاکمیت مجدد طالبان بر افغانستان ادامه داشته است، سهم نگرفتهاند. در طول این سالها، سوگمندانه که این اقلیت بیشترین خسارات جبرانناپذیر را متقبل شده و در فرجام نیز بیوطن شدند. از سال ۱۹۹۲ میلادی، مهاجرت کتلوی و اجباری این اقلیت شروع شد و اکنون فقط چند خانوادهی انگشتشمار در کابل و جلالآباد زیست داشته و مابقی به جمع مهاجرین افغانستانی در اروپا و ایالات متحدهی امریکا و کانادا پیوستهاند.
این حقیر، علاوه بر پرداختن مداوم به کار نشرات تارنمای «کابلناته»، از دو سال به اینسو، در اثر تشویق همدلان دایمی کابلناته، بر آن شدم که از حوادث گوارا و ناگوار و از رخدادهای خوش و اندوهناک زندگانی خود و همباورانم، قصههایی بنویسم تا پارسیزبانها از خوبیها و رنجها، از عشق و عاشقی، از تلاش و زحمت، از زیبایی زیست باهمی تا لمس اهانتها و توهینها که در حق اقلیت مذهبی ما صورت گرفته، آگاه شوند.
Reviews
There are no reviews yet.